روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

یه وقتایی میشینم آرشیو و موضوعات وبلاگ رو میخونم... چه حسی داره، گذشته، گذشتن... اصلا انگار یه کس دیگه ای نوشته از حس و حالش. اینقد که برام دوره، اینقدر که همشون تموم شده ان... عجیب تر این که بعدا هم همین حس رو پیدا میکنم نسبت به حال این روزا...

هم شگفت انگیزه، هم عجیب و هم ترسناک!

۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱ ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۲
ارکیده ‌‌‌‌

سریال رو دو سال پیش دانلود کردم، همون موقع که خیلی ترکوند و معروف شد ولی توی مود دیدنش نبودم و رها شد تا الان. " دروغ های بزرگ کوچک"  حول ماجرای یک قتل شکل میگیره که تا قسمت آخر حتی نمیدونید مقتول کیه. اما این معما فقط پوسته ایه برای باطن فیلم، خشونت، آزار جنسی علیه زنان و مسائل زناشویی. همان طور که توی تیتراژ ابتدایی با ظرافت در پس زمینه ی مناظر زیبای مونتری خودش رو نشون میده...

من اعتقاد دارم هر فیلم و کتابی، سن مناسبی برای دیدن و خوندن داره که اگر قبل یا بعدش به سراغش برید، لذت تام رو نمیبرید. فکر میکنم مخاطب این سریال، متاهل ها و بزرگسالان بالای 30 سال باشه، پس به بقیه پیشنهادش نمیکنم.

سریال ظریف و عالی پیش میره و خبری از به آب بستن های سریالی درش نیست. چیزی که حتی توی بازی تاج و تخت یا چیزهای عجیب شاهدش هستیم. منظورم اینه که صحنه و سکانسی وجود نداره که بگی میتونست حذف بشه و خللی در سریال به وجود نمیاورد. پس دقیقا نمیتونم بگم دروغ های بزرگ کوچک، مینی سریاله و یا یک فیلم عالیِ هفت ساعته!

گروه بازیگری عالیه، شخصیت ها خوب پرداخته شده و تنها نکته ی منفی ای که به ذهنم میرسه، خوب تموم شدن همه چیز با قتله! انگار نویسنده راه درمان دیگری برای خشونت پیدا نکرده... حتی روانشناس هم خراب کردن رو بر ساختن ترجیح میده. به نظرم این نتیجه گیری یکم سوگیری فمینیستانه داشت.

اسم سریال هم خیلی عالیه... دروغ های کوچک اما بزرگی که اول به خودمون میگیم (انکار واقعیت) دروغ های کوچک اما بزرگی که به نزدیکان و اطرافیانمون میگیم تا وانمود کنیم همه چیز خوب و عالیه. و در نهایت دروغ های کوچک و بزرگی که در هماهنگی با هم میگیم تا نجات پیدا کنیم و کمال شخصیت ها به نظرم در همنیجاست، زمانی که تصمیم میگیرن اختلاف ها رو کنار بذارن و با دروغ هاشون همدیگه رو نجات بدن...

سریال خیلی خوبی بود، راضیم ازش. اما فصل دوم؟ نه! شاید دو سال دیگه بخوام فصل بعدی رو ببینم :)

 

+ کتابخانه و سینما رو بروز کردم :)

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۴۸
ارکیده ‌‌‌‌

دلم میخواد یه کاراکتر انیمیشنی بسازم برای پسرم و شروع کنم طراحی حالات مختلفش رو... یه چیزی توی مایه عکس های پایینی. دوتا اولی مدل دخترونه اشه... و خدایا، چقدر مدل برای دخترونه دارم! هیشکی اما پسرونه نکشیده :))

ایده ی خفن و هیجان انگیزیه! نمیدونم میتونم بسازمش یا نه.. *-*

۱۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۴
ارکیده ‌‌‌‌

یکی دو هفته ی پیش رو تقریبا میشه گفت، افسرده بودم... گیج و بی حوصله، خسته و حساس... خلاصه اوضاع خوبی نبود، تا تقریبا جمعه که بهتر شدم. ارکیده رنگی‌ رو دوباره پیدا کردم.

از شنبه، ورزش های بارداری و مراقبت هایی که هی پشت گوش مینداختم رو شروع کردم. با کوچولوم حرف زدم، و چقدر برای روحیه خودم خوب بود :)

تصمیم گرفتم با وجود تموم سختیش این ترم رو مرخصی نگیرم و خب این یعنی باید تو این یک ماه باقی مونده، پروپزال رو بنویسم تا ان شالله اوایل ترم آینده تصویب بشه...

قصه های عجیب هاوکینز (stranger things) هم فعلا تموم شد تا بره برای سال آینده. در عوض میخوام دوباره قصه های هاگوارتز رو شروع کنم، دوجلدی جام آتش :)

همین که حوصله دارم، یعنی زندگی روبراهه. هفته ی پیش بهم ثابت کرد، برای سرحال از خواب بیدار شدن هم باید خدا رو شکر کرد :)

 

+ ۲۰۰ تا فیلم ندیده توی هارد دارم، که یعنی اگر روزی یه دونه هم ببینم، ۶ ماه طول میکشه! ۱۳ تا رمان خارجی نخونده هم توی کتابخونه دارم‌. روزای گرم و طولانی تابستون رو جز با کتاب و فیلم نمیشه سر‌ کرد. قبول دارین؟ :)

۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۱
ارکیده ‌‌‌‌

.

۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۷
ارکیده ‌‌‌‌

اینایی که خیلی مستقیم و صریح در مورد اسم بچه اظهار نظر میکنن و تعیین تکلیف میفرمایند، رو درک نمیکنم... بعد از اون جلسه، تصمیم گرفتیم دیگه اسم انتخابیمون رو جایی نگیم تا روز تولدش! خوب بود تا دیروز که تتمه ی اون جلسه برگزار شد... حال بدش هنوز باهامه.

خدایا بهم ظرفیت بده، الان و این روزها بیشتر از همیشه نیاز دارم به یه دل دریایی که اظهار نظر های مختلف رو بشنوم و بهم نریزم. میدونم وقتی به دنیا بیاد، خیلی بدتر میشه... یکی میگه چه لاغره، یکی میگه چاقه، یکی میگه سیاهه یکی میگه پر موه... خدایا ظرفیتشو بهم بده بشنوم و خم به ابرو نیارم. خالقش تویی و صنع تو بی نظیره..

خدایا کمکم کن با زبونم کسی رو نرنجونم. اگر بعدها دیدم کسی در موقعیت الان من هست، حداقل من با کوچک ترین حرفی، ناراحتش نکنم...

خدایا به هردومون صبر و ظرفیت بده، برای سالم گذشتن از این مرحله زندگی...

۲۸ نظر موافقین ۱۸ مخالفین ۱ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۰:۵۴
ارکیده ‌‌‌‌

دارم ذخایر کتاب غیردرسیم رو پر میکنم (هری‌پاتر، رمان، شهید مطهری و کتابای تربیتی )

ذخایر فیلمم رو هم پر میکنم (البته با یک سری محدودیت های زیاد که اشاره کردم :| )

اگه‌ قرار باشه ترم دیگه‌ رو مرخصی نگیرم و کج دار و مریز‌ خودمو برسونم، باید ذخایر درسیم رو هم پر کنم!

امیدوارم این ذخیره سازی ها، برای حداقل یکی دوسال مرخصی، کافی باشه...

 

+ چیزی‌ رو جا ننداختم؟ :)

۱۴ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۲۲:۰۲
ارکیده ‌‌‌‌

و اما از احوالات...

+ تابستون که شروع میشه، مدل برنامه ریزی هم فرق میکنه. بولت ژورنال و پلنر  هفتگی رو جمع کردم و پلنر ماهانه رو مجددا نصب کردم، کارها و رویدادهای مهم هر روز رو مینویسم و اگر احیانا کارهای روزانه خیلی زیاد بود و دائم توی ذهنم چرخ میزد، توی نت گوشی مینویسم.

+ توی این بیست روز بعد امتحانا، رفتم دکتر تغذیه و رژیم بارداری گرفتم، مشاوره قلب رفتم. کتاب "من و کودک من" دکتر فیض رو خریدم، خیلی عالیه! کلاس های بارداری هم شروع شده، بسیور خوب بود. خلاصه که دارم آماده میشم :))

+ هنوز سر خریدا و سیسمونی نرفتیم. باید کم کم اتاقشو آماده کنم، ایده هاتون رو برای تزئینات خصوصا کارای نمدی پذیرایم (ممنون از آلاء عزیزم بابت پست اختصاصی *-*)

+ اولین تکون! دراز کشیده بودم گاندو میدیدم که یه لحظه انگار توی دلم یه حباب ترکید! اولین بار بود، شوکه شدم و شک کردم :)) از چند روز پیش حبابا بیشتر شده ولی ناواضحه جوری که نمیشه مطمئن بود تکونای کوچولومه یا قل قل دل! :)

+ خیلی وقت بود دل درست نمیشد کتاب بخونم، بلاخره "بازمانده روز" رو تموم کردم ‌و اولین کتاب هری پاتر رو ۲ روزه خوندم. تمام صحنه های فیلم جلوی چشمم میومد. هنوز نمیتونم تصمیم بگیرم، کتاب دلچسب تره یا فیلم؟ :)

+ فیلمممم هم دیدم! بیشتر سعی میکنم فیلمای انیمیشنی یا فیلم با حاشیه امن ببینم :)) با وجود این که بدم نمیاد یکی دوتا فیلم ترسناک ببینم، حسابی خودمو نگه داشتم :دی فیلمایی که دیدم همشون خوب بودن ولی در حدی نبوده که معرفی کنم.

+ خدایا چرا اینقدر توی خونه کار هست؟! من توی ایام درس و دانشگاه، چیکار میکردم؟! گاهی وقتا اصلا گذر زمان رو نمیفهمم و بعدا که‌ میخوام تعریف کنم، میبینم چیز خاص قابل ذکری نیست ولی همش مشغولم و تقریبا سرپا! خاصیت خانه داریه البته...

+ ببخشید پست خیلی گزارش گونه و دم دستیه ولی دوست داشتم حال این روزها ثبت بشه :)

۱۸ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۸ ، ۲۲:۳۹
ارکیده ‌‌‌‌

روزای بعد امتحان رو دوست دارم، به چند دلیل. یکی این که فی النفسه "روز بعد امتحان" شیرینه بدون هیچ افزودنی! دوم این که تو دوره امتحانات، خونه به فاجعه آمیزترین حالت خودش میرسه و همش اینو به خودم میگم "تحمل کن ارکیده، ۲ روز دیگه تموم میشه، همه جا رو میسابیم!" و بعد امتحانات، دلم حال میاد! همه جا برق میافته. سوم این که وقت بایگانی جزوات و کتاب های درسیه‌‌، و کیفش از وصف خارجه :)) مورد آخرم این که، تابستونه... خدای من! تابستون شیرین و گرم و کلافه کننده! با کلی برنامه های جذاب. شربت های یخ و هندونه و لباس های خنک رنگی رنگی. چی بهتر از این؟ :)

خلاصه که تابستون داره میاد، تبریک :دی

به خودم و کوچولوم هم خسته نباشید میگم، خدا قوت، ما :))


+ جا داشت توی یه پست این موضوع رو اعلام بدارم، اما نداریدم و غمی نیست :دی

ارکیده خانم داره مامان میشه ^-^

۴۲ نظر موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۲
ارکیده ‌‌‌‌

 توی آسیب شناسی میخوندیم که هر فردی باید آمادگی هیجانی داشته باشه، یعنی احساساتش رو بشناسه، نام گذاری کنه و در مرحله بعدی بتونه راحت اونا رو بیان کنه. 

دیروز برای اولین بار، چنان گیج بودم که میون اشک هایی که یکی یکی پاکشون میکردم دائم از خودم میپرسیدم، چته لعنتی؟ بگو از چی ناراحتی؟ دلیلش گم بود، دلیلش غیر منطقی و غیر منصفانه بود...‌

و همسری که با نهایت غم و استیصال نگام میکرد و نمیتونست کمکی کنه.

اولینِ سختی بود همسرم. مطمئنا برای تو سخت تر بود...

به مناسبت چهارمین سالگرد عقدمون، میخوام ازت تشکر کنم. بابت تمومِ فهیم بودن هات. بابت تموم صبور بودن هات و بابت همه ی بودنت...


+ عیدتونم مبارک! :)

موافقین ۲۳ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۱۳
ارکیده ‌‌‌‌