روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۱۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

میخواستم یه عاشقانه دونفره ترتیب بدم تا مشغله های این چندوقته از دلش دربیاد. موزیکش جور بود. یه فنجون قهوه با شکلات یا شیرینی، که بود ولی به دستور دکتر حذفش کردم و عوضش یه لاک بنفش تیره خودمو مهمون کردم، با عود جنگل بارون خورده. بهش قول دادم باهم یه فیلم معرکه ببینیم. تنهاییمو بغل کردم، گفتم دوستش دارم، گفتم هر وقت گم میشه بین کارها و آدما، دلم براش حسابی تنگ میشه...

یکم با هم رقصیدیم و بعدش نشستیم به دیدن فیلم :)
پ.ن: واران جان حالت چطوره؟ این پست رو واسه تو گذاشتم هااا ببخشید خیلی شاد شادم نیست :دی 
۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۱۰
ارکیده ‌‌‌‌
تاثیرگذارترین کتابی که تا حالا خوندین، چی بوده؟
یک دقیقه سکوت.
سوال سختیه.
اگه میپرسیدن بهترین کتابی که خوندی، احتمالا یه لیست از بهترین ها داشتم ولی برای تاثیرگذارترین، رفتم سراغ قفسه کتاب ها و با شک و تردید چندتاشو انتخاب کردم. نکته ی جالبش هم این که 4 تا کتابی که انتخاب کردم، نزدیکترینشون حداقل برای ۴ سال پیشه، در حالی که سال های اخیر هم بیشتر و هم کتاب های بهتری خوندم! نتیجه این که، خوشا روحیه نوجوونی و تاثیرپذیری بی مثالش!

دو تا کتاب اول:

1. استاد عشق رو چندین بار خوندم. سال اول-دوم راهنمایی بود و فوق العاده تاثیر گرفتم. تا سال ها الگو و مدل ذهنیم دکتر حسابی بود. سختی هایی که تحمل کردن، همتی که داشتن و عشق به یادگیریشون... همذات پنداری میکردم و خودم رو یه دکتر حسابی بالقوه میدیدم با این تفاوت که توی رفاه نسبی دارم بزرگ میشم :))
2. مرحوم رجبعلی خیاط، دومین الگوی من بودن، تاریخ خوانشش برمیگرده به همون دوره راهنمایی. هنوز هم با وجود گذشت سال ها مطالبی به ذهنم میرسه و از دستورالعملی استفاده میکنم که شیخ گفته بودند...

دوتا کتاب دوم:

3. شانسی که من آوردم این بود که،‌ خوندن کتاب های داستان و رمان رو با کتاب های خیلی خوبی شروع کردم. ناطوردشت، کافه پیانو و عقاید یک دلقک سومیش بود. بهترینی که تا حالا خوندم. این کتاب تاثیرگذارترینه برای من، چون علاقه ام رو به ادبیات داستانی چندین برابر کرد و توقعم رو از یه اثر ادبی بالا برد...
4. من با پختستان از وبسایت جناب شبانعلی آشنا شدم و چقدر این کتاب عالیه! یه داستانه ولی با تمثیلاتش میتونی سوال های خیلی بزرگ در مورد هستی و جواب هاشون رو بهتر درک کنی... این کتاب رو به همه پیشنهاد میکنم. 

و در نهایت از همه دوستان، خصوصا جناب فیشنگار، بانو یاقوت، تسنیم عزیز، چارلی [فیزیکدان آینده :) ] و جناب هاتف دعوت میکنم تاثیرگذارترین کتابشون رو با ما به اشتراک بذارن.
ممنون از جناب تد بابت این چالش جالب :)
۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۰
ارکیده ‌‌‌‌
از مهر پارسال که شبانه های همراه اول، نامحدود شد، من سعی کردم یه کلکسیون از فیلم های خوب با کیفیت بالا دانلود کنم. از فیلم های قدیمیِ سیاه و سفید بگیر تا فیلم های تازه اکران شده و جایزه برده و... . از اول تابستون شبانه محدود شد. ناچار دست کشیدم از دانلود فیلم جدید و پیشنهادهایی که میشد و شروع کردم به دیدن فیلم ها. تازه میفهمم چرا تعریف بعضی فیلم ها رو اینقدر شنیده بودم!
همه ی اینا مقدمه بود که یه فیلم خوب از دسته سوم، یعنی هم فیلمِ خوب و هم حال‌خوب‌کن، بهتون معرفی کنم. "کوهستان بین ما" در مورد زن و مرد غریبه ایه که در اثر سقوط هواپیما، باهم توی یه کوهستان گیر میافتن و سعی میکنن خودشونو نجات بدن ولی برعکس بقیه فیلم های توی این ژانر، قرار نیست فقط شاهد جان سختی های کارکترها باشیم. در عوض روابط این دو نفر در مرکز توجهه.
من فیلم های عاشقانه دوست دارم و این فیلم هم به دلم چسبید. فکر میکنم شما هم دوست داشته باشید :)
۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۲۵
ارکیده ‌‌‌‌
منتظرم
شبیه یک آهنگِ غمگینِ‌ قدیمی،
در آرشیو رادیو؛
زنگ بزن،
بگو که میخواهی مرا بشنوی...
آزاد نوروزی
۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۷
ارکیده ‌‌‌‌

+

محتاج سرانگشتان توام من، همه وقت...

موافقین ۱۳ مخالفین ۱ ۲۶ مرداد ۹۷ ، ۰۸:۰۲
ارکیده ‌‌‌‌
چهار تا پیشنهاد مدیا دارم
۱. انیمیشن کوتاه Father and Daughter 2000 برنده اسکار رو اینجا ببنیید. فوق العاده ست.
۲. مانی رهنما رو تازه کشف‌ کردم. این آهنگش خیلی قشنگه. بشنوید اینجا :)
۳. وقتی عصار‌ میخونه، حس میکنم با صداش تارهای روحم رو مینوازه... آهنگ بیداری رو اینجا بشنوید. 
۴. اپلیکیشن shuffle رو دیدید؟ یه سری آهنگ های انتخاب شده در قالب کانال های مختلف داره که عالین! عالی انتخاب شدن و اینطور که میگه، حجم زیادی هم مصرف نمیکنه. خلاصه پیشنهاد میکنم‌ :)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۸
ارکیده ‌‌‌‌

 یه اعترافی بکنم؟

+ کامنتاتونو بعضا بیشتر از خود پست هام دوست دارم. ممنون که مینویسین :)


++ در راستای بزرگ شدن(!) امروز هم خرید خونه رو کردم، هم پارچه خریدم تنهایی. کار خاصی نبود واقعا ولی ترسم از تنها خرید کردن ریخت... الانم یه حسِ خوبِ مستقل شدن دارم :دی

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۴۱
ارکیده ‌‌‌‌

نمیدونم یادتون هست یا نه. یبار در مورد چادر نوشته بودم، که دوست دارم دوباره موقعیتِ انتخاب برام پیش بیاد و اینبار چادری نباشم! خب پیش اومد. :)

من معمولا توی مسافرت ها، خصوصا اگه با ماشین شخصی باشه، چادرم رو برمیدارم به این خاطر که خیلی گرمه، دست و پای آدم رو میگیره و توی ماشین حسابی چروک میشه. 

با این که میدونسم همسرم ته دلش از این قضیه خوشحال نیست حتی تو شهر و غیر جاده هم سرم نکردم و خب نتیجه جالب بود! انگار گاهی لازمه که بعضی چیزها یادآوری بشه...

اول این که بدون چادر، حفظ حجاب یه شوخیه! یا باد میزنه، مانتو جلو عقب میشه یا موها از عقب و جلو پیدا میشه-روسری رو هرچی هم بزرگ میکردم، یا موهام از عقب میزد بیرون یا از جلو- آستین ها هم کنترلشون سخته.

نمیگم بدون چادر اصلا نمیشه حجاب رو کامل حفظ کرد ولی خیلی خیلی سخته! 

دوم این که متلک شنیدم. توی این همه سال چادری بودن یکی نگاه چپ نکرده بود، حرفی نزده بود ولی تو این چند روز من متلک شنیدم و نگاه هایی رو حس کردم که قبلا نبود. حس کردم بی دفاعم، حس کردم مقصرم!

خب نتیجه این که، یکی گفته بود: چادرم تاج سرمه، تاج بندگیه. خوب گفته، قبول دارم :)


+ دوست گلم، ناشناس پیام میدی نمیتونم جوابتو بدم. ایمیلی چیزی بذار :)

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۰۹
ارکیده ‌‌‌‌

دیدار وبلاگی اتفاق هیجان انگیزی ست. از یک طرف شوق و ذوق دیدار یک دوست را دارد، آن هم نه یک دوست معمولی بلکه دوستی که گوشی شده برای عمیق ترین حرفهایت -که گاهی جرات نکرده ای برای دوستان نزدیکت بزنی- و از یک طرف دلهره ای دارد برای تطبیق تصور و واقعیت، همانی هستم که او از من میشناسد؟ نکند تصورش خراب شود؟ نکند‌...


صبح دوشنبه ۱۵ مرداد. ساعت ۷، چشم هایم را در حالی باز کردم که حساب میکردم تا ۹:۳۰، دوساعت و نیم دیگر مانده. یک دل ذوق، یک دل هیجان.

ساعت ۹، به همسرم میسپارم که زودتر آماده شود. یک دل و نیم ذوق، نیم دل دلهره.

ساعت ۹:۳۰، پیامش می آید که حرمم. وایِ من که دیر شده. قدم هایمان را تند میکنیم. صحن جامع را میپرم با دو دل ذوق.

نزدیک ۱۰ است، قدم هایم کش دار میشود، توی رواق امام با یک دل دلهره قدم میزنم، کاش زیباتر بودم، کاش یکی باشم با تصوراتشان، کاش...

میرسیم به آرامگاه شیخ بهایی. اول آینه را چک میکنم، دارم با همسرم خداحافظی میکنم که بانویی نزدیک میشود. حس میکنم باید سوالی داشته باشد، فکر نمیکردم به این زودی شناخته شوم. "ارکیده جان؟" لبخندی میزنم. من دو دل ذوقم!


توی اتاق بغلی می‌نشینیم. چقدر زیبایند، چقدر خوش کلام. از ایشان ممنون میشوم که اول کلام را به دست میگیرند و مرا نجات میدهند از آغازگر بودن. لهجه ای نمیبینم اما صدایشان را دوست دارم، کلامشان را... به خودم می آیم غرق صحبت هایشان شده ام. به همان فرهیختگی که ازشان سراغ داشتم، با همان احساسات. مادری میبینم که با وجود تمام فداکاری هایش بازهم گاهی خود را مقصر‌ میداند. 

زمان میگذرد، دلم شور میزند نکند وقتشان را زیاده بگیرم اما از طرفی دلم نمیخواهد تمام شود این دیدار...

دوستشان دارم و دخترشان را هم ندیده. آرزو میکنم روزهایشان همیشه شیرینِ شیرین باشد. 


بخوانید یادداشت بانو یاقوت را اینجا.... :)

+‏ از خوبی خودشونه هر آنچه رو که نوشتن.

++ دیدین عکس یادمون رفت؟ :))

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۸
ارکیده ‌‌‌‌

فجیع تراز خبرِ رفتنت

رفتنت بود

و تا مرز کوری گریستم آن شب؛

چرا که تفاوت هولناکی بود میان شنیدن و دیدن

چرا که باید چشم هایم را فراموش میکردم

و بر دو چاهِ تلنبار از خاطره سرپوش می گذاشتم

چشم هایم را بستم، اما

نگاهم به درون باز شد

و زنی را دیدم که در تمام گوشه های تاریکم مویه می کرد

و دهانش

هنگام ادای آخرین "دوستت دارم" فلج شده بود


صبح

زیر شانه اش را گرفتم و بدرقه اش کردم

و سپردم هر هشت ساعت تلقینش دهند

که "هر جیبی سوراخی دارد اندازه افتادن یک کلید"

جمله ای که از شنیدنش

زارزار

زیر خنده زد

کلید خانه ام از سوراخ جیب مردی افتاده است

سال هاست بیرون خودم ایستاده ام

و از سوراخ کلید، زنی را نگاه میکنم

که در تمام گوشه های تاریکم کز کرده است


زنی 

که هر هشت ساعت از خودش می پرسد:"او به که رفته است، که برنمی گردد."

و در جواب خودش

قاه قاه

زیر گریه می زند.

لیلا کردبچه، از دفتر "آواز کرگدن"


پ.ن: به شدت دوست داشتم لیلا رو... اما‌ گاهی چنان غم شعرهاش زیادی میکرد که از چشم هام سرریز میشد... بدون هیچ نقطه مشترکی، بدون هیچ همذات پنداری...

اگه حال دلتون خوب نیس، سراغ دفترهاش نرید.

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۲۳
ارکیده ‌‌‌‌