روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بارداری» ثبت شده است

میخوام یکی از بزرگترین تغییرات بارداریم رو براتون بگم. 

من قبلا خصوصا توی مجردی، عاشق تنهایی و خلوت بودم. هیچ وقت، وقت گذروندن با خودم و سرگرمی هام، برام تکراری و خسته کننده نمیشد‌. اگه گاهی مجبور بودم از تنهاییم بزنم و وقتمو توی جمع بگذرونم، ناراحت میشدم. منزوی نبودم ولی با خودم و تنهاییم رفیق شش دونگ بودم!

این ماجرا بعد از ازدواج کمرنگ شد... نیازم به خلوت جاشو داد به خلوت های دونفره. دوست نداشتم کسی خلوت های دونفره مون رو ازم بگیره... حرف زدن و تعریف کردن ها، گاهی کاردستی و کارای خونه باهم دیگه، برام بی نهایت لذت بخش بود ولی همچنان با تنها موندن مشکلی نداشتم، تا رسید به بارداری!

بارداری و یه موجود کوچولو داشتن، منو از خودم و تنهایی گریزون کرد... کارهام همونا بود ولی دلم میخواست صدای دیگه ای هم باشه، حضور دیگه ای... تلویزیون با صدای بلند، رادیو، موسیقی، برای منی که به هیچ کدوم از اینا قبلا نیاز نداشتم، یه تغییر جدید بود... لحظات رو میشمردم تا همسری برگرده خونه. از رفتن مامان اینا غصه دار میشدم. و خدا نکنه... اگر کاری پیش میومد و همسری بعد از اومدنش مجبور میشد دوباره از خونه بره بیرون و تا شب برنگرده... منی که شب ها راحت تنها میخوابیدم، حالا کابوسم شده بود ماموریت هاش...

میخوام اینو بگم، شاید اکثرا از تغییرات بارداری، یه شکم گنده، راه رفتن پنگوئنی و نهایتا ویار توی ذهنمون بیاد. ولی خیلی خیلی فراتر از این حرف هاست... تغییرات فیزیولوژیکی و مراقبت ها یک طرف، تغییرات روحی، نگرانی ها، ترس ها و دغدغه ها یک طرف دیگه... 

 

+ ماه آخره، همه روزشماری میکنن، اما توی دل من غوغای دیگری است...

۱۱ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۲۱
ارکیده ‌‌‌‌