روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۸ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

+ یه مرحله ای بین موی کوتاه و بلند هست که نابود میشی. من همیشه با تعجب به خانومای توی فیلم و سریال ها نگاه میکنم، اصلا از این که همش موهاشون بازه، میشه فهمید اینا همش فیلمه :))

 

+ خب بحمدالهی انتخابات هم تموم شد بلکه ملت عزیز بیخیال هدایت باقی مردم بشن و یکم راحتمون بذارن از پست و استوری و استاتوس های #من رای میدهم.

جدا این مدت استدلال ها برام جالب بود، یکی میگفت: میتونی به چشمای این شهید نگاه کنی و رای ندی؟  یا یکی دیگه نوشته بود به خاطر من رای بده :| و خب با تمااااام این قضایا و استدلال های خوب و بد که قانع کننده نبود، تصمیم گرفتیم رای ندیم. دقت کنید "تصمیم" گرفتیم." انتخابمون" این بود و امیدوارم بقیه افراد هم چه رای دادن و چه نه، انتخاب خودشون باشه و نه تحت تاثیر جو و فضا و تعارفات و غیره و غیره.

این سری یه تفاوت دیگه‌ هم داشت واسم. من مدت هاست میخوام آزاد فکر کنم و کسایی که از دوستان قدیمی اینجان، روند تغییر منو دیدن...  من این بار با وجود زیرِ بارِ "واجب عینی" بودن سعی کردم آزاد فکر کنم. کاری که محتواش فکری، شخصی و عقلانی است رو  با اجبارِ واجب بودن انجام دادن، مسخره است و به نظرم یه نوعی از نداشتن استقلال فکریه... شاید باید شک کنیم و از خودمون بپرسیم شاید خیلی وقتا از اعتقاداتمون دینی مون سواستفاده شده... 

+ مثل همه این مدت که ساکت بودم در مقابل حجم وسییییع تبلیغات دوستان و آشناییان برای رای دادن، همچنان دوست ندارم نظرات عزیزان رو به چالش بکشم. برای همین کامنت ها رو میبندم. میدونم همه امروز تصمیمشون رو گرفتن و اینا صرفا خاطره نگاری منه :)

+ هیچ وقت فکر نمیکردم هانیبال ببینم ولی دارم میبینم و جذاب هم هست :| به خاطر حجم خشونتش، به کسی پیشنهادش نمیدم مگه این که به داستان های جنایی و قاتل های سریالی با آپشن آدمخوار(!) علاقه داشته باشین :)

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۲
ارکیده ‌‌‌‌

مواد لازم برای در کردن روزهای بد:

 

۱. کیک شکلاتی خونگی 

۲. ماکارونی چرب (رژیم بی رژیم!)

۳. رنگ موی فانتزی (ترجیحا آبی)

۴. آهنگ های جدیدِ خوب

۵. فیلمِ حال خوب کن

۶. کتابفروشی

۷. پارک 

۸.لاک (اگه تتو موقت موجود بود، همون)

 

+ هر کدوم از اینا به تنهایی میتونست یه روز رو برای من فوق العاده کنه، ولی یه روزایی اونقدر نحس هستن که همشون رو هم انجام بدی، همچنان ته قلبت... بگذریم، امروز یه روزِ خوبه! :)

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۴۴
ارکیده ‌‌‌‌

یه روزایم هست

به اسم 

روزِ بد

روزی که تنها اتفاق خوبش، میتونه تموم شدنش باشه

و امید این که

فردا، ادامه ی امروز نباشه...

۱۹ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۵
ارکیده ‌‌‌‌

یه آهنگ میتونه پرتت کنه به خاطراتی که برای خیلی خیلی وقت پیشه و چیزایی رو بالا بیاره که مدت ها بهشون فکر نکردی، حسشون نکردی...البته نه فقط یه یادآوری خالی، نه فقط یه خاطره، بلکه خودش، همون حس، همون افکار، همون روز...

 Nothing Is Matters، بیس، طوطی، دلی که خیلی تنگه...

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۳
ارکیده ‌‌‌‌

یه بخش از مادری هست که دقیقا با خواب کوچولو شروع میشه:

ببخش مامان که عصبانی شدم 

ببخش که هر چیزی میخواستی دستت ندادم

ببخش به اندازه کافی بهت توجه نکردم

ببخش که خیلی باهات بازی نکردم

ببخش که تی وی دیدی

ببخش که خوردی زمین، تقصیر من نبود ولی بازم منو ببخش

ببخش که....

و تازه مرحله بعد عذاب وجدانه..

 

مهم نیست چقدر مامان ایده آلی باشی، عذاب وجدان بخش جدایی ناپذیر از مادریه.

همه مامان ها عمیقا درکش میکنن...

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۵۶
ارکیده ‌‌‌‌

این روزها با مسئله ای مواجهم به اسم "بالا رفتن سن"! البته نه این که یکهو اتفاق افتاده باشه، اما جدیدا همه چیز انگار نهیب میزنه‌ که‌ حواست هست  ۲۷ سالته؟!

توی باشگاه بیشتر بچه ها کوچیک تر هستن (دهه هشتادی) و حتی بین همسن ها هم وقتی میفهمن ‌بچه دارم، انگار یک دفعه ۱۰ سال بزرگتر (پیرتر) میشم! یعنی ۲۷ سال به اندازه کافی بد نیست که باید ۱۰ سال بیشتر بزنم؟ افسرده کننده است... :(

 

+ از وقتی اسکیت بازها رو مرتب توی پارک میبینم، هوایی شدم‌... دلم لک زده دوباره بپوشمشون. ولی ۲۷ سالگی رو چه به این حرفا :(

+ دو ماه و اندی رد شد از سال جدید، هنوز قراره شروع کنم پایان نامه رو! هرچیزی زیادی طول بکشه، گندش در میاد. خدایا تموم شه این ارشد، بره...

+ به اونایی که از اول میدونن چی میخوان از زندگیشون، که رشته تحصیلی شون، کارشون همش دنبال هم و روی رواله... به شدت حسادت میکنم :(

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۴۰
ارکیده ‌‌‌‌

۱. من شبیه به عشاقت نیستم!

اگر کسی به غیر از من، به تو ابر هدیه داد؛

من، به تو باران هدیه می‌دهم./ نزار قبانی

 

۲.‌‏آن گونه ام

که انگار من را،

درست وسط کتابى غمگین

فراموش کرده اند. /؟

 

۳. راه حلی داری؟

راه نجاتی...

برای کشتی شکسته‌ای

که نه غرق می شود، نه نجات پیدا می کند؟ / نزار قبانی

 

۴. وقتی که تو را دوست‌دارم

بارانی سبز می‌بارم

بارانی آبی

بارانی سرخ

بارانی از همه رنگ

از مژگانم گندم می‌روید

انگور انجیر

ریحان و لیمو

وقتی که تو را دوست می‌دارم

ماه از من طلوع می‌کند

و تابستانی زاده می‌شود

گنجشکان مهاجر باز می‌آیند

و چشمه‌ها سرشار می‌شوند.

وقتی به قهوه‌خانه می‌روم

دوستانم گمان می‌کنند که بوستانم! /نزار قبانی

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۰ ، ۲۱:۵۲
ارکیده ‌‌‌‌

 جمعه شب پارسا تب کرد، تبی که پایین نمی یومد تا امروز صبح که قطع شد... تو این مدت من به بدن داغش و چشمای خسته اش نگاه میکردم و دلم برای غر زدن هاش، برای "اب آب" کردن های ناتمومش که از آب بازی خسته نمی شد و برای "بابو بابو" و جارو زدن های هزار باره تنگ شد...

به نظرم مادر بودن یعنی ضعیف شدن، به شدت ضعیف بودن در مورد هرچیزی که به بچه ات مربوط باشه. چه تب باشه چه پشه گزیدگی، دلت ریش میشه، طاقت هیچ دردی ازش نداری و حاضری هزار باره دردش رو بکشی که اون چیزی نفهمه... و مادر از این جهت قوی ترینه...

گاهی یادم میره چقدر عاشقشم...

 

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۳۱
ارکیده ‌‌‌‌