روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۲۳ مطلب با موضوع «کتابِ رنگی :)» ثبت شده است

”من متوجه شدم که، در اعماق نفرت درونم، عشقی بی پایان وجود دارد. من متوجه شدم که، در انتهای گریه درونم، لبخندی بی‌مانند وجود دارد. من متوجه شدم که، در پیچیده‌ترین آشوب‌های درونم، آرامشی عمیق وجود دارد. من متوجه شدم که، در اعماق زمستان درونم، تابستانی دلپذیر وجود دارد. و این‌ها به من شادی می‌دهند. و به همین دلیل است که برایم مهم نیست دنیا با بیرحمی بر من فشار بیاورد، زیرا که در درونم چیزی قویتر، با آن مقابله می‌کند.”

 

 کالیگولا، آلبرت کامو

۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۰ ، ۱۲:۵۷
ارکیده ‌‌‌‌

ننوشتن چطوره؟ اولش سخت بود، الان عادی تر شده... دیدم خیلی راحت میشه محو شد، خیلی راحت میشه از فضاهای مجازی فاصله بگیری و هیشکی هم نفهمه. عوضش تایم استفاده از گوشی‌ خیلی خیلی کم شد... قدم بعدی تلگرامه...

همه تلاشم اینه به اون آرامشی ‌برسم که قبلا داشتم و جالب اینه که اصلا نمیدونستم هست، تا رفت خرده خرده...

 

+ پیشنهاد سریال:  Bridgerton برای دوستداران داستان های کلاسیک انگیسی. البته اصلااا به حد رمان های جین آستین نمیرسه. Mr Queen ، یه سریال کره ای خوب. ۷-۸ قسمت اول عالی بود، متفاوت بود و خنده دار. بعدش ولی کلیشه سریال های کره ای شروع میشه با این حال خودش رو از تا نمیندازه و زیادی کشش نمیده. دوسش داشتم، حسابی خندوندم.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۴۴
ارکیده ‌‌‌‌

سلام :)

+ قبلا نوشتم که پدرهمسر یک هفته قبل از عید حالش خراب شد و دستمون بند شد تا همین الان، تازه اگر قند و فشار هم کنترل بشه، باید بریم سراغ مشکلاتی که توی بیمارستان مشخص شد دارن و بیخبر بودیم تاحالا... توی این مدت وضعیت خونه ما هم بهم ریخت. شب های تنهایی و نگرانی و موقعیت ناراحت کننده ای که تا حد زیادی خودم مسببش بودم، با درک نکردن شرایط. ان شالله که دیگه پیش نیاد ولی اگر اومد، امیدوارم پخته تر عمل کنم و خدا راضی باشه ازم...

توی این مدت، با همین بهم ریختگی کوچیک، فهمیدم قدر چه نعمت هایی رو نداریم...میگم "سلامتی" ولی تا وقتی دقیقا برامون اتفاق نیافته متوجه نمیشیم و جالب اینه که تا عافیت به دست میاد، دوباره خیلی زود فراموشش میکنیم. این که هفته ای یبار به مادر و پدرامون سر میزدیم و محتاج کمکمون نبودن، الان مشخص میشه که برای شب تنها بودن استرس دارن و میخوان کسی کنارشون باشه. اگر بخوام تک تک چیزایی که این مدت ازشون محروم شدیم و قدرشون دستم اومد رو بنویسم، طولانی میشه... دنیا دار آسایش نیست ولی آرزو میکنم خدا برای هرکس گرفتاری ای میفرسته، راه برون رفتش رو هم بهش بده...

 بگذریم :)

+ این روزا چی میبینم؟ فصل۲ سریال شهرزاد (فصل اولش برای سال ۹۴ بود) رو خریدم و دارم میبینم. گند زد به اون تصور خوبی که ازش داشتم. فوق العاده بی رمق و بی کشش...  ولی در کنارش مستند One Strange Rock رو به پیشنهاد مهناز جان میبینم که عالی براش کمه! آب دستتونه بذارید زمین، برین ببینین این مستند رو و یه تسبیح هم کنار دستتون باشه تسبیح خدای بزرگ رو بگین. میگن سیر در آفاق؟ دیدن این مستند رو بذارین جز عبادات اصلا و هرجاش گفت،"شانس" جایگزین کنین با "خدای قادرِ بی‌همتا" 

+ بلاخره بعد از مدت ها یه کتاب هم دست گرفتم، هزار و یک شب. جلد اولم و تا اینجاش خوب بوده... جالبه خوندن داستان هایی به این قدمت... :)

از ته دل آرزو میکنم، هرجا هستین خوب باشین و تاج سلامتی، بالای سرتون :)

۱۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۳۳
ارکیده ‌‌‌‌

خیلی وقت پیش وقتی تصمیم به بچه دار شدن گرفته بودیم، با خوندن یه توضیح مختصر، سریع خریدمش. انگار نوشته بود که در مورد بارداری ناخواسته و افسردگی پس از زایمانه. بعد از خریدن، حس خوندنش پرید،‌ میترسیدم در مورد بارداری مرددم کنه و یا احساس منفی برام داشته باشه... تا این که امروز، توی ماه هفتم تمومش کردم.

الیف شافاک، نویسنده ی ترکیه ای که توی ایران هم کم طرفدار نداره، توی این کتاب در مورد خودش، نقش های زنانه اش و بارداری مینویسه. بیشتر از داستان، به نظرم شبیه نوشته های وبلاگی بود. خورده روایت هایی با محوریت خود شخص الیف. البته اندکی چاشنی داستانی هم بهش اضافه شده بود که خیلی موفق نبود.

راستش رو بخواین نمیدونم چرا چالش های یه نویسنده ایی که خودشو در موقعیت مادری تصور میکنه باید برای ما جالب باشه؟! شاید اگر شافاک یکم دغدغه هاش رو وسیع تر میکرد و در حد یه زن شاغل و یه مادر میاورد، بیشتر به درد خواننده ها میخورد... ولی اصرار و ایده اصلی، بررسی چالش نداهای درونی یک نویسنده (مغز) و مادری (دل) هست.

الیف، نویسنده ی تاحدی فمینیست ،عاشق میشه، در کمال ناباوری ازدواج میکنه و در حالی که انتظارشو نداره باردار میشه. توی این کتاب از تغییرات، نداهای درونی اش، بارداری، افسردگی پس از زایمان و در نهایت از رسیدن به یکپارچگی مینویسه...

 

پاراگراف های قشنگی داشت، بعضی طنز ها هم خیلی دلنشین بود، به این فکر کردم که فرهنگ ما باید به فرهنگشون نزدیک باشه که کمتر احساس بیگانگی و اثر ترجمه ای داشتم. گرچه خود ترجمه رو دوست نداشتم به نظرم جای کار داشت و بعضی جملات هم ویرایش نشده و غیرقابل فهم بود.

 

+ از وسایل پسر جان :)

+در مورد عکس کنار وبلاگ، پوستر فیلمِ جدید جوکره... که بیصبرانه منتظرشم! ولی مطمئنا اونموقع که کیفیت خوبش بیرون میاد، من مشغول بچه داری خواهم بود :))

+ اینو شنیدین؟ خیلی خوبه :)

 

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۲۶
ارکیده ‌‌‌‌

.

۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۷
ارکیده ‌‌‌‌

 چند ماه پیش بود که با دیدن مخزن عظیم کتابخانه مرکزی، آرزوی گشتن و پرسه زدن بین قفسه‌ها توی دلم کاشته شد. در اولین تجربه‌ی قسمت کتاب‌های داستانی، سعی کردم غریب‌ترین کتاب ها با عناوین جالب انتخاب کنم. " زمانی برای زن بودن" یکی از آن‌ها بود. کتابی که نه قبلا اسمش را شنیده بودم و نه فکر میکردم که تازگی ها (چند سال اخیر) به امانت کسی رفته باشد.

 پنجاه صفحه اول، طاقت فرسا و پرفشار بود، بطوری که اگر عذاب وجدان نیمه رها کردن کتاب‌ها نبود، حتما نخونده رهایش میکردم! اما کم‌کم فضای داستان و رومزه‌نگاریش دستم آمد و جذاب شد.

کیت، مادر دو بچه‌ی کوچک، بن ۱ ساله و امیلی ۵ساله ست و در عین حال مدیر منابع مالی یکی از بزرگترین شرکت های مالی و سرمایه گذاری لندن است. زندگی کیت در جنگ و موازنه این دو جنبه‌ی زندگیش میگذرد. کارمند یا مادر و همسر؟ گاهی چنان فشار و استرس از کلمات بیرون میزند که انگار زیربارِ مسئولیت‌های کیت دارید خم میشوید و دیگر نمیشود ادامه داد. من هر روز بیشتر از ۵۰ صفحه نتونستم بخونم (به استثنای روز آخر که تمامش کردم).

به همه توصیه میکنم، مردانی که به درکِ شرایط زنان اطراف و همسرشان نیاز دارند. به زنانی که در انتخاب‌های زندگیشان گیر افتاده اند و به کسانی که دوست دارند بدون قضاوت و پیش زمینه‌های القایی، زندگی‌ یک زن غربیِ شاغل را ببینند. این کتاب یک نمونه است، نه توصیه یا نصیحت :)

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۱۴
ارکیده ‌‌‌‌

امیرالمومنین (ع)

العمر قصیر و العلم کثیر، فخذا من کل علم ظروفه و دعوا فضوله

عمر کوتاه است و علم زیاد (یعنی آموختنی زیاد) پس، از هر علمی آن خوبی هایش را بگیرید و زیادی هایش را رها کنید.

بنابرین حتی در کتاب خواندن، انسان باید انتخاب هایی داشته باشد. در رفیق و معاشر، انسان باید انتخاب داشته باشد و انتخاب بدون فکر معنی ندارد‌. روی رفقا و دوستانش حساب کند که از معاشرت آنها چه بهره و نصیبی میبرد؟ خوب یا بد؟

تربیت و رشد اسلامی- شهید مطهری


پ.ن: قطعا یکی از بهترین تصمیمات زندگیم این بود که سیر کتب شهید مطهری رو با بینش مطهر شروع کردم. عالیه، عالی!

۱۴ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۱:۵۸
ارکیده ‌‌‌‌
تاثیرگذارترین کتابی که تا حالا خوندین، چی بوده؟
یک دقیقه سکوت.
سوال سختیه.
اگه میپرسیدن بهترین کتابی که خوندی، احتمالا یه لیست از بهترین ها داشتم ولی برای تاثیرگذارترین، رفتم سراغ قفسه کتاب ها و با شک و تردید چندتاشو انتخاب کردم. نکته ی جالبش هم این که 4 تا کتابی که انتخاب کردم، نزدیکترینشون حداقل برای ۴ سال پیشه، در حالی که سال های اخیر هم بیشتر و هم کتاب های بهتری خوندم! نتیجه این که، خوشا روحیه نوجوونی و تاثیرپذیری بی مثالش!

دو تا کتاب اول:

1. استاد عشق رو چندین بار خوندم. سال اول-دوم راهنمایی بود و فوق العاده تاثیر گرفتم. تا سال ها الگو و مدل ذهنیم دکتر حسابی بود. سختی هایی که تحمل کردن، همتی که داشتن و عشق به یادگیریشون... همذات پنداری میکردم و خودم رو یه دکتر حسابی بالقوه میدیدم با این تفاوت که توی رفاه نسبی دارم بزرگ میشم :))
2. مرحوم رجبعلی خیاط، دومین الگوی من بودن، تاریخ خوانشش برمیگرده به همون دوره راهنمایی. هنوز هم با وجود گذشت سال ها مطالبی به ذهنم میرسه و از دستورالعملی استفاده میکنم که شیخ گفته بودند...

دوتا کتاب دوم:

3. شانسی که من آوردم این بود که،‌ خوندن کتاب های داستان و رمان رو با کتاب های خیلی خوبی شروع کردم. ناطوردشت، کافه پیانو و عقاید یک دلقک سومیش بود. بهترینی که تا حالا خوندم. این کتاب تاثیرگذارترینه برای من، چون علاقه ام رو به ادبیات داستانی چندین برابر کرد و توقعم رو از یه اثر ادبی بالا برد...
4. من با پختستان از وبسایت جناب شبانعلی آشنا شدم و چقدر این کتاب عالیه! یه داستانه ولی با تمثیلاتش میتونی سوال های خیلی بزرگ در مورد هستی و جواب هاشون رو بهتر درک کنی... این کتاب رو به همه پیشنهاد میکنم. 

و در نهایت از همه دوستان، خصوصا جناب فیشنگار، بانو یاقوت، تسنیم عزیز، چارلی [فیزیکدان آینده :) ] و جناب هاتف دعوت میکنم تاثیرگذارترین کتابشون رو با ما به اشتراک بذارن.
ممنون از جناب تد بابت این چالش جالب :)
۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۰
ارکیده ‌‌‌‌
عمیقا دوست دارم این دویست تا اثر ادبی شاهکار رو که توی لیست want to raed م دارم، با کیفِ تموم بخونم و بعدش: بگردم توی قفسه های کتابخونه ادبیات، کتاب های غریبی که مدت هاست هیچ کس سراغشون رو نگرفته، بردارم. اول کلی نازشون کنم، باهاشون حرف بزنم و بعد آروم آروم بخونمشون :)

اگه با فرمونِ خوبِ کتابخونی پیش برم، این آرزو 2-3 سال دیگه، توی دستامه *-*

فیلم کوتاهِ پیشنهادی: The Fantastic Flying Books
۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۳:۴۲
ارکیده ‌‌‌‌

یه مدتیه کتاب نخوندم و از چالشم توی گودریدز ۴تا کتاب عقبم و هر روز یه عالمه پست "کتاب خوونی" میبینم و این کتاب های توی قفسه رو که میبینم عذاب وجدان میگیرم و وسوسه میشم برشون دارم، بخونم و... خلاصه، دقیقا همون حس خوراکی دیدن توی ماه رمضونه.

برای بعد از آزمون یه عالمه کتاب گذاشتم، اول "ملت عشق" و" یه روز یه حرف قشنگ میزنم" که امانته. بعد نوری که میبینیم و سیمای زنی در میان جمع و سال بلوا و ربه کا و آنا کارنینا...

این آزمون تموم بشه، کل این تابستون رو کتاب میخونم ان شاءالله. که طبق برنامه های بلند مدت پیش رو، فکر کنم آخرین تابستون با فراغت بالیه که الان دارم :))


+ کنکوریا خسته نباشید! این سه ماهه رو خوش بگذرونید با کتاب و فیلم و ورزش. که بعد دوباره درس و کار شروع میشه :)

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۱
ارکیده ‌‌‌‌