روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است


تفکر غالبی که همیشه سعی کردم داشته باشم...


| چهارشنبه ۲۶ مهر۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌
آخ چقدر دلم می خواهم گم شوم . 

تو بعد از چند ماه بفهمی که انگار یک چیزی سرجایش نیست و کنجکاو بشوی که کجاست این حس گم شده

 و تازه بفهمی که من نیستم! و آن چه لحظه ی دلهره آوری ست که تصمیم می گیری روزهای زیبایت را بدون

 من ادامه دهی یا کمی این طرف  آن طرف را نگاه کنی تا شاید پیدایم شود.

میخواهم خوب فکر کنم، تو تصمیم میگیری بگردی. یک جست و جوی کوچک میان مشغله هایت، کار، درس،

 کتاب ها، اینترنت، این ور آن ور. یعنی کجا ممکن است گمم کرده باشی...میان این همه فکر، فکر مربوط به

 یک دوست نباید زیاد بزرگ باشد. نشانه ی خاصی هم ندارد که بشود راحت پیدایش کرد...

خسته ات می کند این جست و جوی بی نتیجه. ولی خوب بود، حداقل به یاد آوردی کسی را که دوستت می

 داشت، کسی را که تو، برایش مهم بودی...و الان آن کس معلوم نیست کجاست!

 این خاطرات، برنامه ی روزانه ات را بهم ریخته. نمی گذارد کارهایت را درست سر ساعت و طبق معمول

 عالی انجام دهی.

فکر می کنی شاید بهتر بود... شاید نباید... شاید...

همیشه منتظر شایدهایت می مانم تا اگر گفتی بی معطلی خودم را برسانم...  به تو...  اگر گفتی...



ارکیده...


پ.ن : شاید" شاید" برای من "شاید" [چشمک]

| پنجشنبه ۲۰ مهر۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌

تا حالا که این طور بوده، خودم انتخاب میکردم چه چیزهایی در دنیای من باشد و چه چیزهای نه

دایره ی دنیایم با گذشت روزها بزرگ و بزرگ و بزرگتر شد تا رسید به الان

هنوز هم وقتی با بعضی مسائل برخورد می کنم میگویم زود است هنوز، اینها در دنیای من جایی ندارند.

نمیدانم تا کی می توانم دور نگه دارم خودم را از این هیاهو ها

از سیاست، از فقر، از واقعیت های جامعه...

آن روز دیر نخواهد بود...روزی که دنیای من بشود اندازه ی همین دنیا

و می ترسم آن روز دیگر رنگ آبی، آبی نباشد...




ارکیده...

پ.ن: 

فقط با آهنگ روی وب، حس کامل منتقل میشه

حتما گوش کنید



| شنبه ۱۵ مهر۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌
یک روز کسی را بی هیچ دلیلی دوست داشتم و ماندم پای دوست داشتنش، زمانی که سخت بود خواستن... 

                                                و الان او ، بهترین دوست من است.

یک روز کسی را بی هیچ دلیلی دوست داشتم و ماندم پای دوست داشتنش، زمانی که خودم هم، دل را محکوم میکردم ...

                                                و الان او، متفاوت ترین فرد زندگی من است.

یک روز، کسی را ، بی هیچ... دوست داشتم و ماندم! زمانی که او سردترین آدم دنیا بود...

                                               و الان او، تنها کسی ست که همه ی حرف هایم را می فهمد.



محبت قیمت دارد، آدم ها آن را خوب می فهمند ، دیر یا زود چه فرقی می کند؟ وقتی قرار است یکی از بهترین های تو باشند...




ارکیده....



پ.ن : خودت می فهمی کی باید بی دلیل دوست بداری و بمانی. اما یادت باشد هر خوش آمدنی آن دوست داشتن نیست

| جمعه ۷ مهر۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌