روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

اگه دسته بندی فیلم ها را یادتونه باشه، بعضی فیلم ها خوبن، بعضی ها حال خوب کن، و دسته ی سومِ کمیاب، هم خوب و هم حال خوب کن. فیلمی که الان میخوام معرفی کنم رو شک دارم که بین دسته دوم یا سوم قرار بدم.

"ترمینال" با بازی دلنشین تام هنکس و کارگردانی استیون اسپیلبرگ، یک فیلم درام، کمدی و رمنسه که امتیاز خوبِ 7.3 رو توی IMDb گرفته.
داستان از اونجایی شروع میشه که "وکتور" از کشور کِرکوژیا نامی وارد فرودگاه نیویورک میشه ولی در مدت پرواز توی کشورش انقلابی رخ میده و جنگ داخلی شروع میشه. بنابراین وقتی پای وکتور به ترمینال میرسه، دولتی که براش ویزا صادر کرده دیگه وجود خارجی نداره! ویزاش باطل میشه و اجازه خروج از درب های فرودگاه رو بهش نمیدن، از طرفی تمام پرواز ها به سمت کرکوژیا کنسل شده. وکتور شهروندیه که به هیچ جا تعلق نداره! اما داستان قرار نیست، تلخ باشه، اتفاقا با کلی اتفاقات بامزه روبرو میشد و خنده به لب هاتون میاره.
ترمینال،‌ داستانِ انتظاره... آدم هایی که با انتظار دست و پنجه نرم میکنند و طرز برخورد هر کدوم جای دقت داره. راستی اگر ما به مدت نامعلومی، معلق بین زمین و هوا بودیم، بدون هیچ پولی یا ارتباطی یا ... چیکار میکردیم؟
 
به شدت فیلم رو پیشنهاد میدم. میشه با خانواده هم دید :)
 
۹ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۷
ارکیده ‌‌‌‌
شروع کنیم؟ :)

+ قالب رو عوض کردم، منفی هاتون پرید. هاهاها (خنده شیطانی :دی)
۱۹ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۱۳
ارکیده ‌‌‌‌

از همون اول، وبلاگ برام حالت مسکنی رو داشت که روزای سردرگمی و گیجی و غم‌های مبهم بهش پناه می آوردم، اثری داشت که توی نوشته های کاغذی نبود، حتی اگه کسی نمیخوند، حتی اگه نظری نمیومد، همین نوشتن اینجا، حالم رو بهتر میکرد...

اما الان یکم فرق کرده، از هر سه تا پست، دوتاش میشه موقت یا پیش نویس که انتشار پیدا نمیکنه. میترسم از نوشتن از خودم، از درونیات. میترسم از قضاوت، از کامنتایی که گاهی بی‌هوا و بدون هیچ قصدی میاد و حالم رو بدتر میکنه. تازه این در حالیه که خیلی کم نوشتم از اونچه که خود منم... 

میتونم همینطور ادامه بدم، با معرفی فیلم و کتاب و ... ولی راضی نیستم. وبلاگ دیگه اون چیزی‌ نیست که میخواستم و هنوز بهش نیاز دارم. دفترچه ای که بشه توش خودم باشم، همه ‌ی خودم بدون فیلتر و سانسور و مصلحت اندیشی... 

پس تا اون موقع که جرات خودم بودن رو "حداقل" اینجا پیدا کنم...بدرود :)

۱۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۵ ۰۷ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۱۱
ارکیده ‌‌‌‌

* لاک برام مثل موسیقیه یا نقاشی، متناسب با حال و هوا... قرمز روشن و سرخابی و مخملی برای روزهای شاد، مشکی و سرمه ای و بنفش تیره برای روزهای متفاوت تر...

* توی کلاسمون احساس تنهایی زیادی دارم، همه خیلی مذهبی و سنتی فکر میکنن، اما افکار من فمینیسمی تره... یا باید تحمل کنم و چیزی نگم یا وقتی میگم خیلی تنهام‌، حس قضاوت شدن دارم...

* همیشه فقط یه کمبود تو زندگیم حس میکنم. قبل ازدواج و وصال، عاشقی نکردیم...

* عشق، سیامک عباسی

۲۰ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۲۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۰۶
ارکیده ‌‌‌‌

 چند ماه پیش بود که با دیدن مخزن عظیم کتابخانه مرکزی، آرزوی گشتن و پرسه زدن بین قفسه‌ها توی دلم کاشته شد. در اولین تجربه‌ی قسمت کتاب‌های داستانی، سعی کردم غریب‌ترین کتاب ها با عناوین جالب انتخاب کنم. " زمانی برای زن بودن" یکی از آن‌ها بود. کتابی که نه قبلا اسمش را شنیده بودم و نه فکر میکردم که تازگی ها (چند سال اخیر) به امانت کسی رفته باشد.

 پنجاه صفحه اول، طاقت فرسا و پرفشار بود، بطوری که اگر عذاب وجدان نیمه رها کردن کتاب‌ها نبود، حتما نخونده رهایش میکردم! اما کم‌کم فضای داستان و رومزه‌نگاریش دستم آمد و جذاب شد.

کیت، مادر دو بچه‌ی کوچک، بن ۱ ساله و امیلی ۵ساله ست و در عین حال مدیر منابع مالی یکی از بزرگترین شرکت های مالی و سرمایه گذاری لندن است. زندگی کیت در جنگ و موازنه این دو جنبه‌ی زندگیش میگذرد. کارمند یا مادر و همسر؟ گاهی چنان فشار و استرس از کلمات بیرون میزند که انگار زیربارِ مسئولیت‌های کیت دارید خم میشوید و دیگر نمیشود ادامه داد. من هر روز بیشتر از ۵۰ صفحه نتونستم بخونم (به استثنای روز آخر که تمامش کردم).

به همه توصیه میکنم، مردانی که به درکِ شرایط زنان اطراف و همسرشان نیاز دارند. به زنانی که در انتخاب‌های زندگیشان گیر افتاده اند و به کسانی که دوست دارند بدون قضاوت و پیش زمینه‌های القایی، زندگی‌ یک زن غربیِ شاغل را ببینند. این کتاب یک نمونه است، نه توصیه یا نصیحت :)

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۱۴
ارکیده ‌‌‌‌

روی زمین، مورچه ست، روی پام مورچه راه میره، همه جا مورچه ست! پیش خودم میگم منم مثل عاقبت آخرین نواده خوزه، توسط مورچه‌های قرمز خورده میشم! کتابِ "زمانی برای زن بودن" رو میخونم و یاد "تالی" میافتم، یاد خاطراتی که انگار از منن. نقاشی میکشم و "ماد" میاد توی ذهنم. روزی چندین بار ذهنم ارجاع میزنه به فیلمایی که دیدم و کتابایی که خوندم. گاهی یادم نمیاد این خاطره از کجاست، از کدوم فیلم، از کدوم داستان یا از خودم؟! نمیتونم تشخیص بدم...

+ خوبه یا بد؟

۳۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۱۱
ارکیده ‌‌‌‌

خیلی شنیدم و خیلی دیدم کسانی رو که از پایبند نبودن به برنامه‌ریزی‌هاشون گلایه میکردند. وقتی ازشون میپرسم چطور برنامه‌ریزی و هدفگذاری میکنید، میبینم که عیب اصلی از همین برنامه‌ریزیه.

توی این پست، میخوام چندتا نکته در مورد برنامه‌ریزی که با تجربه شخصی بهشون رسیدم باهاتون در میان بذارم.


 ۱. برنامه ریزی یه عمل فوری فوتی نیست.

منظورم اینه که نمیشه تصمیم بگیرید برای یک سالتون برنامه ریزی کنید و بعد در عرض یکی دو ساعت یه برنامه کامل دربیارید. نه، نمیشه. هرچی مدت زمانی که براش میخواین برنامه بذارید طولانی تر باشه، زمانی هم که باید به برنامه ریزی اختصاص بدین، بیشتر میشه. به عنوان مثال، اگر برای سال ۹۸ میخواین یه برنامه خوب و جامع داشته باشین بهتون پیشنهاد میکنم که از اوایل اسفند به فکرش باشید.


 ۲. لیست تمام آرمان ها و اهدافتون رو بنویسید.

توی اون زمان طولانی که اشاره کردم قراره یه لیست بالا بلند از تمام خواسته هاتون بنویسید. کاملا کمال گرا باشید و به حداقل ها اکتفا نکنید. نیازی نیست برای نوشتن این لیست حتما پشت یه میز نشسته باشید و یه قلم و کاغذ دستتون باشه، در حین راه رفتن، سر کلاس، یا حین خوردن نهار ممکنه ایده ای به ذهنتون برسه، بنویسیدش، نذارید از دست بره. آرزو میکنید که در سال جدید چه چیزهایی رو در خودتون تغییر بدید یا اضافه کنید و چه کار خاصی انجام بدین؟ وقتی این لیست رو نوشتین، حالا وقت فیلتر کردنه‌‌‌‌.


۳‌‌. رفع ابهام و دسته بندی لیست خواسته ها

 اگر هدفی رو به صورت کلی نوشتین مثلا" آدم بهتری بشم" سعی کنید از کلی بودن درش بیارید. مثلا از خودتون بپرسید: بهتر توی چه زمینه ای بهتر؟ و اونقدر این کار رو ادامه بدین که کاملا مطمئن بشید چه چیزی مد نظرتونه. خواسته ها رو دسته بندی کنید‌ مثلا اگه در مورد اهداف سالانه دارید "وزن ایده آل"، "خوش اخلاقی" و "قبول شدن در رشته x" این سه تا توی سه دسته ی مختلف سلامتی، اخلاق و درس قرار میگیره. سعی کنید تعداد دسته های اصلیتون کمتر از ۱۰ تا باشه. حالا میتونید یه تصویر کلی در همه ی زمینه ها از آدمِ سال آینده داشته باشید.

میتونید این دسته بندی ها رو یه جایی جلوی چشمتون بذارید تا دائم بهتون یادآوری بشه و حاشیه نرید. مثلا من این برنامه رو با شروع سال تحصیلی جدید برای خودم نوشتم :))

خب تا الان فقط اهداف رو نوشتیم، بریم سراغ برنامه‌ریزی! :) 


۴‌. تقسیم بندی اهداف به کمی و کیفی

 من اهداف رو برای این که بتونم توضیح بدم به دو دسته تقسیم میکنم، کمی و کیفی. اهداف کمی اهدافی هستند که پارامترهای خاصی برای اندازه گیریشون داریم. مثلا اگه من میخوام به وزن ایده آل برسم، میتونم بگم که ۱۰ کیلو اضافه وزن دارم و میخوام توی ۱۰ ماه اینو کم کنم(هدف بلند مدت). پس میشه ماهی یک کیلو کم کنم (هدف میان مدت). و باید روزانه مقدار کالری مشخصی مصرف کنم و یک ساعت فعالیت داشته باشم (هدف کوتاه مدت). این اهداف رو فکر میکنم همه میشناسن و معمولا برای برنامه ریزی در موردشون مشکلی نیست.

مشکل اصلی در مورد اهداف کیفیه. اونایی که معیار خاصی برای اندازه گیریشون نداریم. و ماهیتشون با اندازه گیری زیاد جور نیست. مثلا این که من میخوام خوش اخلاق تر باشم یا مثلا مسیر زندگیم رو مشخص کنم. خب چطور باید اینو برنامه ریزی کنیم؟

پیشنهاد من اینه که تا اونجایی که میشه این اهداف رو کمی کنیم. مثلا هدف "ارتقای سلامتی" که خودش میتونه شامل دو قسمت بشه "ورزش" و "تغذیه". برای ورزش میشه یه سری کار لیست کرد: ۱. انتخاب یک ورزش دلخواه ۲. انجام مرتب آن به صورت روزانه یا ... . برای تغذیه: ۱. مراجعه به دکتر تغذیه و گرفتن برنامه غذایی متناسب ۲. عمل به برنامه غذایی. حالا میشه برای هر کدوم از این اهدافِ خرد، زمان مشخص کرد و الزام به اون رو خواست.

اینجا میخوام یه نکته ای رو اضافه کنم، اگر من هدفی رو داشته باشم که مسیر رسیدن به اون رو ندونم یا برام واضح نباشه. باید چیکار کنم؟ آیا میشه در موردش برنامه ریزی کرد؟ بله. مثلا من میخوام گرافیست بشم! اول از همه باید سعی کرد تا با تحقیق یا سرچ یه سری اقدامات اولیه رو به دست آورد، برای مثال؛ تسلط به نرم افزار X، برای کسب این مهارت میتونم اقدامات بعدی رو انجام بدم ۱. آموزش های آنلاین یا ۲. کلاس حضوری یا ۳. خودخوان و... بین گزینه های مختلف اونی که با شرایطم تناسب بیشتری رو داره انتخاب میکنم و از تاریخ برنامه ریزی، در رابطه با اون اقدام میکنم.

‏پیشنهاد من برای اینجور اهداف، داشتن دفترِ گزارش نویسیه. مثلا من آموزش مجازی رو انتخاب میکنم و یه مدتی باهاش سر میکنم ولی در حین اون متوجه نکات دیگه ای میشم، این که کلاس حضوری لازمه یا به تمرین بیشتر نیاز دارم یا ... حالا چراغ ماشین یکم جلوترم رو روشن کرده. این نتایج رو توی دفتر گزارش، مینویسم و متناسب با اون عمل میکنم و الی آخر...

دفتر گزارش چند تا مزیت داره: ۱. میتونیم مسیرِ رسیدن به هدف رو مشخص کنیم، بدون این که سردرگم و گیج بشیم. ۲‌. احساس رضایت. ممکنه در انتهای سال، هنوز گرافیست نشده باشم ولی مسلما در مسیر قرار‌ گرفتم و اقدامات موثری انجام دادم که باعث میشه حس خوبی نسبت به خودم و اهدافم داشته باشم. ۳. گزارش نویسی جای خالی "زمان" -که توی همه برنامه ریزی ها نقش کلیدی داره- رو برای اهدافِ نه چندان واضح پر میکنه‌‌. گزارش نویسی رو میتونین به صورت ماهانه انجام بدید.


 ‏۵. برنامه انعطاف پذیر داشته باشید

اگر برنامه خیلی فشرده و سخت داشته باشید، در صورتی که یه روز ازش عقب بمونید، جبران کردن خیلی سخت میشه‌‌. توی همون مثالِ وزن، ماهیانه ۱ کیلو کم کردن کار سختی نیست اما اگر بشه ۳ کیلو، یه روز رعایت نکردن رژیم، رسیدن به هدف رو سخت میکنه! ‏من نمیگم برنامه خیلی ساده یا سخت داشته باشید. این تماما به خودتون و اهمیت و اولویت هدف بستگی داره، منتها سعی کنید میزان سختی و راحتی رو متناسب با هدف انتخاب کنید.


۶. برنامه‌ریزی برای هرشخصی منحصر به فرده

 غیر از یه نکات کلی که به نظرم در همه برنامه ها مشترکه. برنامه ریزی هر کسی، برای خودشه. سختی و آسونی برنامه، نحوه ی ارزیابی کردن، جایزه و تنبیه و .‌‌.. همه بستگی خود شخص داره. دوستی داشتم که برای این که عادت کتابخونی رو در خودش به وجود بیاره خودش رو موظف میکرد به خوندن فلان مقدار صفحه کتاب در روز و در نهایت از نتیجه راضی بود درحالی که این کار روی من اصلا جواب نمیده (حتی شاید نتیجه عکس بده! ). با زیاد برنامه ریزی کردن، کم کم برنامه منحصر به فرد خودتون رو پیدا میکنید. :)


 ۷. تنوع در برنامه ریزی

بیشتر مثال هایی که توی نکات بالا زدم در مورد برنامه ریزی سالانه بود. اما‌ میتونیم برنامه ریزی روزانه، هفتگی، ماهانه و سه ماهه و ...داشته باشیم که در واقع خرد کردن و جزئی کردن همون اهداف سالانه ست و برای این اهداف میتونید از پلنرهای روزانه، هفتگی و ماهانه استفاده کنید.


۸. همت و توکل

با برنامه‌ریزی خوب شاید ۷۰ درصد اهداف توی دستتون باشه اما‌ اگه از اون ۳۰ درصد غافل بشید، هیچی ازش نمیمونه... همت کنید. واقعا هدفتون رو بخواین و ایمان داشته باشید که با تلاش میشه بهش دست پیدا کرد. گرچه آخر از همه اینو میگم ولی از همون اول، بسم الله بگید، به خدا توکل کنید و ازش بخواید که کمکتون کنه و بهترین ها رو در مسیرتون قرار بده ان شالله. :)


+ پست فوق العاده خوب پشمال در مورد بولت ژورنال

+ این پست هم یه نمونه پلنر ماهانه 

۱۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۰۸
ارکیده ‌‌‌‌

این یکی کاریکاتور تره :)

یادشون زنده و گرامی

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۳۹
ارکیده ‌‌‌‌

اول قرار بود کاریکاتور عمو عزت الله باشه. بعد اینقدر شکل خودش در اومد که دست و دلم لرزید تغییرش بدم! خیلی سخته یه چیز متناسب رو از تناسب در بیاری! خلاصه که نتیجه یه چیزی دراومد مابین خودش و کاریکاتورش :))

مبحث فنی: توی کاریکاتور از اول باید با اغراق کشید، نه این که اول شکل اصلی و بعد تغییرات!

فکر کنم برای تکلیف فردا باید یکی دیگه بکشم :|

۲۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۵۳
ارکیده ‌‌‌‌

یه وقتایی، عیبی داری و نمیدونی و موجب رنجش بقیه ام هست و خب تا وقتی نفهمی، کاریشم نمیشه کرد! وقتی متوجه اون عیب میشی، میشه گفت ۷۰ درصد قضیه حله. سعی میکنی رفعش کنی.

حرف من ولی، سر اون ۳۰ درصده... اونجایی که میدونی و نمیتونی رفعش کنی و توی یه فرآیند فرسایشی بین رنجش و عذاب وجدان آونگ وار گیر‌ میکنی.

مشکل من با تلفن کردن چیه؟ خدایا کمکم کن وقتایی که تماس های وظیفه گونه صله رحمی رو دارم، بتونم انجامش بدم :(

۱۸ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۷ ، ۱۸:۱۹
ارکیده ‌‌‌‌