روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

حرف داری، میترسی غیبت شود
حرف داری، نکند تهمت شود...
پُرِ حرفی و میترسی از قضاوت، میترسی از حسادت، میترسی از آفت های دل...
ذهنت پر از کلمه، سرریز میشوند از چشم هایت، میترسی...
از علم کم، گیجی از تحلیل ها
دلت یک دوست میخواهد که فقط بشنود و گله کنی، ظرف دلت رو نشان دهی که کوچک است و گله کنی
بگویی سخت است
بعضی مسائل واقعا سخت اند، نمی توانی حلشان کنی
بشنود و اشک هایت را پاک کند
بشوند و حلشان کند
بار قضاوت را از روی دوشت بردارد و بگوید این ها اندازه ی تو نیست ولی خیالت راحت جایشان پیش من است
بگوید،
بگو، بنده ی من بگو...
ولی فکرش را هم نکن


میدانی که می بیند، می شنود و لبخند می زند
آرام میشوی
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۲
ارکیده ‌‌‌‌
راه های تقرب راههای تقرب به خدا به تعداد نفوس مردم است، از این رو برای هر یک از مردم، راههایی به تعداد نفوس همه ی انسانها وجود دارد. 

بیچاره کسی که از رحمت الهی، که گستره ی آن همه چیز را فراگرفته، محروم بماند.

از همه ی راهها آسانتر و نتیجه بخش تر "حسن ظن به خداوند" است، 
چرا که رفتار خداوند با بندگانش متناسب است با گمانهای آنان نسبت به وی..

بار پروردگارا ! یقین و حسن ظن به خودت را روزی ما گردان.

سلوک عرفانی در سیره ی اهل بیت علیهم السلام
عالم ربانی شیخ حسین بحرانی (ره)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۵
ارکیده ‌‌‌‌

منم :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۵
ارکیده ‌‌‌‌

دیروز را یادت هست؟

من بودم و تو و فردا

امروز هر سه مان هستیم

و آرزوها در دستانمان چشمک میزند

راستی یادت هست آن وقت ها چقدر بالا بودند، بالا و بالاتر

قد می کشیدیم، با دست نشانشان میدادیم

باورت می شود

توی جیبت پر از ستاره باشد

تو که لبخند میزنی، آینده را می بینم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۱
ارکیده ‌‌‌‌
یک جزی از وجودم هست که باید با هنر پر شود
جزی که موسیقی در آن می پیچد
رنگ می نشیند
تقارن می بخشد

زیبایی می بیند
زیبایی می خواهد
زیبایی می سازد
یک جزی از وجودم هست که فقط با هنر و زیبایی پر می شود

من ناقصم بدون او...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۲
ارکیده ‌‌‌‌

با هم دوست بودند، عین دوتا خواهر!
 
گره در کار یکیشان می افتاد، آن یکی هم و غمش می شد گره گشایییاور هم بودند و خیرخواه هم.
شنیده بودند که خدا ستارالعیوب است، آن ها هم گسترده می شدند و عیب یکدیگر را می پوشاندندهر یک در غیاب خواهرش، از او دفاع می کردنه این که نسبت به هم اشتباه نداشته باشند؛ نه، بلکه عذر هم را می پذیرفتند، یکدیگر را باور داشتند. صحبت هایشان لطیف بود و محترمخدا می داند چقدر یکدیگر را دوست داشتند.

می گفتند خدا آن ها را خواهر هم کرده، می گفتند روز غدیر عقد اخوت خوانده اند؛ نهال دوستیشان را آن روز کاشته اند و الان درخت پر باری شده...

 
پ.ن: تقدیم به همه ی کسانی که دوستان خوبی دارند و دوست خوبی هستند. 
تقدیم به دوستان خوب خودم :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۹
ارکیده ‌‌‌‌

پذیرفتن اشتباه مثل سقوط بود

وقتی روی شانه های بت کاهی نفسش ایستاده بود...



پ.ن: برای یک بار هم که شده، میخاهم ابراهیم باشم و خودشکنی کنم...

ارکیده ‌‌‌‌

خدایا قلبمو وسعت بده که بتونم همه رو دوست داشته باشم، که بتونم همه رو ببخشم...

راه هر کسی رو بهم نشون بده که بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. خدایا همه بنده های توان و تو دوسشون داری، محبت کسایی رو که دوست داری به قلب منم بیار...

خدای مهربونم، به قلبم وسعت بده که بتونم همه ی رفتارهایی که خوش آیندم نیست رو ببخشم.

خدایا کمکم کن خودمو ببخشم، رنجم چند جانبه است وقتی، من  عذاب میدم، من رنج میکشم و منم مجموع همه ی این من ها...رنج میکشم همه ی عذاب ها رو...

خدایا، تو آرامش منی.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۱
ارکیده ‌‌‌‌