آروم و آبی
یکی دو هفته ی پیش رو تقریبا میشه گفت، افسرده بودم... گیج و بی حوصله، خسته و حساس... خلاصه اوضاع خوبی نبود، تا تقریبا جمعه که بهتر شدم. ارکیده رنگی رو دوباره پیدا کردم.
از شنبه، ورزش های بارداری و مراقبت هایی که هی پشت گوش مینداختم رو شروع کردم. با کوچولوم حرف زدم، و چقدر برای روحیه خودم خوب بود :)
تصمیم گرفتم با وجود تموم سختیش این ترم رو مرخصی نگیرم و خب این یعنی باید تو این یک ماه باقی مونده، پروپزال رو بنویسم تا ان شالله اوایل ترم آینده تصویب بشه...
قصه های عجیب هاوکینز (stranger things) هم فعلا تموم شد تا بره برای سال آینده. در عوض میخوام دوباره قصه های هاگوارتز رو شروع کنم، دوجلدی جام آتش :)
همین که حوصله دارم، یعنی زندگی روبراهه. هفته ی پیش بهم ثابت کرد، برای سرحال از خواب بیدار شدن هم باید خدا رو شکر کرد :)
+ ۲۰۰ تا فیلم ندیده توی هارد دارم، که یعنی اگر روزی یه دونه هم ببینم، ۶ ماه طول میکشه! ۱۳ تا رمان خارجی نخونده هم توی کتابخونه دارم. روزای گرم و طولانی تابستون رو جز با کتاب و فیلم نمیشه سر کرد. قبول دارین؟ :)