روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

امروز دکتر گلشن، فوق تخصص ریه، یکی از بهترین پزشک های اصفهان بر اثر کرونا درگذشت... چقدر غم انگیزه داستان ما آدم ها... یه عمر بیمارای ریوی رو معالجه کرده باشی، بهترین باشی در حوزه کاری خودت و در نهایت مرگت با همون رقم بخوره... چقدر سخت میتونه باشه که بیشتر از هرکسی بفهمی آخر کاره. چقدر سخت میتونه باشه که نتونی با دلداری های بقیه، امیدوار بشی...

چقدر ناراحت شدم...

روحشون قرین آرامش...

 

+ممنون محبوبه جون بابت آهنگ 

۱۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۸:۱۷
ارکیده ‌‌‌‌

به نظرم باید هرازگاهی یک "دوره امتحانات"ی تعریف کنیم واسه خودمون، که یه "بعد از امتحانا"ی وجود داشته باشه! بس که این "بعد امتحانا" امید بخش و به وجدآورنده و روزنه ای از روزهای روشنه! :دی

 

پ.ن: خیلی میترسیدم از این ترم با وجود پارسا کوچولو... ولی ترسش خیلی بیشتر از خودش مخوف بود! مجازی بودن خیلی به نفع من شد، خیلی توی وقتم صرفجویی شد و نیازی نبود گل پسر رو  تنها بذارم. با کمک مامان و همسر عزیزم، خیلی خیلی عالی طی شد این ترم، جوری که اصلا تصور نمی کردم. و از طرفی خودم هم چون وقتم خیلی محدود بود با کم کردن خوابم و استفاده ازتمام وقت های مرده، همه درس ها رو رسوندم و حتی موضوعم رو اوکی کردم و پروپزال رو هم نوشتم و فرستادم برای مراحل تصویب... کارهایی که بچه های دیگه حتی مجرد ها که خیلی وقت آزادتری داشتن، انجام ندادن و از من خیلی عقب ترن... چرا؟ من همیشه میگم هر وقت فشار کار زیاد شد، بازدهی بالاتر میره و اینو به عینه بارها و بارها تجربه کردم :)

از همهههه، اول از همه خدای مهربونم، ممنونم ^-^

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۹ ، ۲۳:۰۸
ارکیده ‌‌‌‌

برای اولین بااااار به جای لفت دادن، جوابشو دادم، آدم پررو رو... :))

 

+دستم میلرزه هنوز. ولی خوشحالم که در نرفتم و نذاشتم حقم رو ناحق کنه :)

۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۰:۰۸
ارکیده ‌‌‌‌

یه چیز جدید از خودم کشف کردم. یه مشخصه متفاوت از بقیه. یه چیز خاصِ خودم.

من "پشتکار" دارم. 

وقتی به خودم توی تمام مراحل زندگیم نگاه میکنم، میبینمش که میدرخشه ولی هیچوقت ندیدمش و موفقیت هامو به چیزای دیگه ربط میدادم. ولی من، آدمِ از پا درنیومدنم! همین! :)

به خودم قول دادم تا "مسیر واقعیم" رو پیدا نکردم. بیخیال نشم :)

 

+ دارم سعی میکنم خودم باشم. دارم سعی میکنم تک تک خودسانسوری ها رو کنار بزنم. دارم سعی میکنم اونجوری که میخوام زندگی کنم... تازه شروع کردم! :)

 

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۲۱:۲۵
ارکیده ‌‌‌‌

برای شروع،

موهام رو "خیلی" کوتاه کردم! :)

 

+ مرتبط با دو پست قبلی

۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۰۰:۵۱
ارکیده ‌‌‌‌

بچه ها... چه راهی برای بک آپ از وبلاگ پیشنهاد میدین؟

کپی تک تک مطالب؟

 

و لطفا همتون که اینجا رو میخونین، بیاین یه آدرس ایمیل برام بزارین. لطفا لطفا ..

ایمیل خودم: roozayerangii@gmail.com 

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۷:۴۸
ارکیده ‌‌‌‌

توی کل عمرم، چنین دگردیسی رو تجربه نکرده بودم. اصلا نمیدونم پا روی زمین میذارم یا هوا... دلم یک فرار میخواد از همه چیز، از همه کس، حتی عزیزترینانم...

کاش میتونسم مثل "استی" پشت پا بزنم به همه چیز... کاش اونقدر جرات داشتم که ترک کنم یا عوض کنم یکی از این همه چیزای تحمیلی رو. کاش این زنجیرهای محکم تعلقات نبود تا مهاجرت میکردیم... 

کاش اینجا به دنیا نمیومدم..

کاش هیچ وقت، هیچ وقت با اسلام آشنا نمی شدم...

۰ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۹:۵۶
ارکیده ‌‌‌‌
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ آبان ۹۹ ، ۲۲:۳۷
ارکیده ‌‌‌‌

دیروز حس کردم یکمی داغه.

ظهر مطمئن شدم تب داره. گفتم شاید به خاطر دندون باشه، استامینوفن دادم.

تا الان ۶ ساعت یبار استامینوفن خورده و هنوز تب داره...

عصر دکترش هست، میریم ایشالا.

 

+ یه تب ساده است. ولی من نشستم و هیچ کاری نمیتونم بکنم، فقط منتظرم، منتظرم ساعت ۵ بشه و بریم دکتر... 

۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۹ ، ۰۹:۵۹
ارکیده ‌‌‌‌

آرامش وقتیه که توی بغلم خوابش میبره. سرم رو میذارم به سرش، نفس های گرمش میخوره به صورتم...لحظه ای که دوست دارم تا ابد امتداد داشته باشه، خستگی هام در میشه، رنگِ دلم نورانی میشه و هرچی ناراحتیه رنگ می بازه.

فکر میکنم، بهشت تکرر همین لحظه است، بی نهایت بار... 

۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۲۱:۰۶
ارکیده ‌‌‌‌