روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

یدونه  habit tracker و یدونه schedule tracker درست کردم. عالییی!

از همین حالا، عاشق الهه یکی دوتا ماه دیگه ام. ^-^

اینم عکسش :

+به نظرم خیلی مهمه آدم کاری بکنه که خودشو دوست داشته باشه. من یه مدتی بود خودم رو و زندگیم رو دوست نداشتم. ولی با برنامه ها و کارهای بعد از امتحانات، الان احساس خیلی بهتری دارم، خودم رو دوست دارم... حتی اگر به ایده آلم نرسیده باشم، همین توی مسیر بودن هم، خیلی لذت بخشه :)

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۲۱
ارکیده ‌‌‌‌

من اینجا رو خیلی دوست دارم، چرا؟

چون تنها جایی ه که خودمم. مهم نیست که تصور بقیه ازم چی باشه، اینجا میتونم، خیلی ساده بچه باشم، عجیب باشم، متفاوت باشم، آهنگ هام رو به اشتراک بذارم، بگم که متاسفانه چادری ام ولی تیپ ایده آلم این نیست. توی دنیای واقعی نمیتونم دعوتِ مولودیِ جاری رو رد کنم، ولی اینجا میتونم بگم که چقدر از این مراسم ها متنفرم. امیدوارم یه روزی بتونم توی دنیای واقعی هم خودم باشم. تلاشم رو میکنم واسش. ولی تا اون روز، اینجا مامن منه. ممنون که میخونین :)

۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۵۴
ارکیده ‌‌‌‌

کُفِ نفس یعنی به پارسا کیک خامه ای خیلیییی خوشمزه بدم ولی خودم نخورم! :)

 

+ رژیم گرفتم و از کرده ی خود شادانم :))

+ کُفِ نفس: نگهداری نفس، خویشتنداری، تقوا

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۱۰
ارکیده ‌‌‌‌

من درونگرام، آرامم، کم حرفم و گاهی شاید خجالتی به نظر بیام ولی مامانم دقیقا نقطه عکس منه، برون گرایِ اجتماعیه، خیلی سریع روابطش رو جوش میده، صمیمی میشه و سر حرف رو باز میکنه. من همیشه زیر سایه مادرم بودم، از این جهت که دیده نمی شدم و فرصت شکل گیری رابطه رو نداشتم. شاید تصور بقیه از من "دخترِ خانم فلانی" بود و نه "ارکیده". تا این که ازدواج کردم. بعد از ازدواج همه چی عوض شد، روابطی شکل گرفت که مرکزش خودم بودم. منِ کم حرف، تبدیل شد به عروس و جاری و... . هنوز هم اگر جایی مامان باشه، خیلی توی اون جمع احساس راحتی میکنم، از این بابت که بار سنگین جو و صحبت ها به دوش مامانه و من لازم نیست کار خاصی بکنم. با این حال، فکر میکنم میتونم به تنهایی روابطی رو شکل بدم که خودم بدون مامان نقش اصلی رو داشته باشم و حتی بهتر از مامان عمل کنم! شاید این یکی از خوبی های ازدواجه و یکی از توفیقات اجباری و توسعه شخصی...

 

+ به نظرم خیلی مهمه، بچه هامون رو همون طوری که هستن بپذیریم. و فکر نکنیم خوب اونیکه توی فکر ماست. بهشون میدون بدیم ولی هواشونم داشته باشیم. کاش اون موقعی که پارسا بزرگ بشه و اینا لازمش باشه، راهشو بلد باشم :)

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۰۳
ارکیده ‌‌‌‌

پارسال، روز مادر این پست رو نوشتم.

امسال، دومین روز مادریه، که مادرم. ولی دوست دارم زودتر این روزها بگذره، زودتر بزرگ بشه پسری... این روزا اوج وابستگیشه به من و گاهی فرصت ساده ترین کارها رو بهم نمیده. میدونم که مسیر زندگی قشنگه نه مقصدش، میدونم که شاید دلم واسه همین وابستگی هاش حتی تنگ بشه. با این حال نمیتونم آرزو نکنم که این روزها با دور تند بگذره :)

 

عاشقتم مامانی، پسر گلم. زودی بزرگ شو :دی 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۵۸
ارکیده ‌‌‌‌

یه انیمه است که داستان یه دختری رو میگه که در جریان سفر تعطیلاتش، توی خاطراتش غرق میشه، روزهای کلاس پنجم براش زنده میشه و آمیخته میشه با روزهای سفرش به ییلاق...

من؟ حس میکنم چند روزیه سفر کردم به روزایی از چندین سال پیش. یه چیزایی بالا میاد که واقعا واقعا فراموش کرده بودم و حس هایی زنده میشه که اصلا دلم نمیخواد دوباره حسشون کنم... دختر داستان نمیدونم چطور، شاید با گذشته اش آشتی کرد، شاید پذیرفتشون، شاید... اما تموم کرد و همه چی‌خوب و خوش تموم شد. من اما، نمیدونم چطور تمومش کنم...

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۵۱
ارکیده ‌‌‌‌

یادتونه در مورد "بعد امتحانا" نوشته بودم؟

 الان دقیقا بعد از امتحانا است و من فول آف انرژیم! برای کارهایی که گذاشته بودم برنامه ریزی کردم. یه چندتاییشو انجام دادم و اونهایی که پورسه دارن رو شروع کردم. بعد از مددددت ها بلاخره فردا میرم باشگاه، رژیمم شروع کردم. دقیقا برگشتم به وزنی که دو سال پیش بودم.. :( جوری نیستم که بگم چاقم ولی از خودِ اضافه وزن دارم، متنفرم! ایشالا چند ماه دیگه میرسم دوباره به نقطه ایده آل :)

پروسه رسیدگی به پوست رو هم شروع کردم+ کتاب + سریال! خدای من بی نهایت دلم برای فیلم و سریال دیدن تنگه، اولین قسمت رو دیشب دیدم :) خونه تکونی رو هم با این که یکم دیر میشه ولی گذاشتم برای اسفند، تا بهمن رو برسم به کارهای عقب مونده خودم و خانواده... امید به خدا دیگه

 

و این گونه است که ارکیده پر حس زندگی و نارنجیه :)

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۱۸
ارکیده ‌‌‌‌

بوی کاپوچینو

بوی قهوه

عطر گل نرگس

 عود جنگل بارون خورده

 عود اسطوخودوس

 بوی لاک وقتی با حس خوب میزنم

بوی پارسا

بوی برگ بو وقتی مرغ داره میپزه

 ادکلونم که اسمشو یادم رفته

 

شما چه عطر هایی رو دوست دارین؟ :)

 

+ امتحانا تموم شد! بریم آستین بالا بزنیم واسه اون لیست بعد امتحانا. که تازه اصل کاری رو یادم رفته بود. "خونه تکونی" ! :|

۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۰۶
ارکیده ‌‌‌‌

کنار من باش 

حتی اگر بهار نیاید 

حتی اگر پرنده ای نخواند

حتی اگر زمستان طولانی

اگر سرما نفسگیر 

حتی اگر روزگارمان پر از شب

پر از تاریکی

باز یکی با نفس هایش

عشق را صدا می زند

دنیا پر از عطر بابونه است محبوب من!

بیا بودن را اراده کنیم

بیا از سر انگشتان این احساس آویزان شویم

لبریز و مست

تاب بخوریم 

دنیا پر از عطر بابونه است محبوب من!

بیا شگفتی دوست داشتن را

به سینه هامان بسپاریم

بیا ساده باشیم

ساده باشیم و عاشق

نیکی فیروزکوهی

۰ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۹ ، ۱۸:۰۷
ارکیده ‌‌‌‌

یه وقتایی آدم بعد از یه مدت طولانی قوی بودن نیاز داره تا بیخیال همه مسئولیت ها بشه، یکم خودخواه باشه و بذاره بقیه بهش توجه کنن..

از این نظر مادر بودن خیلی سخته...

 

+ فقط لاک بنفش تیره حق مطلب رو ادا میکنه...

۰ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۲۲
ارکیده ‌‌‌‌