همیشه ۹۰ درصد آهنگ هایی که گوش میدم خارجین. روی نوک انگشتام بلند میشدم و حس میکردم باله باید همینطوری باشه. عاشق موسیقی بودم، دیوونه ی پیانو اما توی صندوقچه دلم مخفیش کردم چون فکر میکردم ساز و آواز به درد زندگیم نمیخوره.
من نه غربی شدم، نه مذهبی. من همیشه یه چیزی بودم اون وسطا. موهامو نمیذاشتم بیرون ولی روسریم رو تا روی ابرو نمیکشیدم. تیپ مورد علاقه ام همیشه یه مدل خاص مانتویی بود ولی چادر رو انتخاب کردم. من اون وسط بودم، هیچ کدوم از دوستام مثل من نبودن، یا این ور خط یا اون طرف. من بودم که روی خط راه میرفتم.
پیش دوستای مذهبیم، فرق داشتم، زیادی اپن مایند بودم. پیش دوستای غیر مذهبی، انگار که نماینده دین خدام! اما هیچ کدوم من نبودم...
هنوز هم نمیدونم کیم.
شاید تنها ساکن کشور روی خط...
پ.ن: کامنت رو باز میذارم ولی... قضاوتم نکنید ...
بر حسب اتفاق Bookmark های کرومم رو باز کردم و فکر میکنید چی دیدم؟
حداقل 15 تا فولدر و توی هر کدوم 20 تا سایت و صفحه مارک شده و اینا تازه جدایی از بوکمارک های گوشی و اون بالای صفحه هاست!
هیعی... روزی روزگاری وبگرد قهاری بودم و این که بگم توی Inoreader م الان بیشتر از بوکمارک ها سایت و وبلاگ دارم ... اما کو وقت چک کردن !
باید یبار بشینم تک تک اینا رو باز کنم، اگه خوب بودن اینجا معرفیشون کنم حداقل...
خب من در نهایت به هیچ کس این سریال رو پیشنهاد نمیکنم.
مگه این که کسی بخواد اعصابش خرد و با روح و روانش بازی شه. همین...
پ.ن: حالمو خراب کرد..
از حس های خوبش هرچی بگم، کم گفتم. یه فیلم واقعا حال خوب کن :)
"اعجوبه" در مورد یه پسربچه با صورت دفرمه ست. در مورد رویاها و آرزوهاش، دنیایی که ساخته و زندگی ای که داره؛ با دیالوگ های طلایی که میشه زیر هر کدوم رو خط کشید و چندین بار مرور کرد. فکر کردم اگر کتابش بود پر از مارکرش میکردم و همون لحظه یادم اومد که بلههه کتابش هم هست و این فیلم هم اقتباسیه از کتاب دلنشینش. کتابش رو از لیست آینده حذف نمیکنم و دوست دارم حتما بخونمش :)
بازیگرها هم عالین، ژولیت بینوش و بازیگرهای خردسال خیلی خوب بازی میکنن.
صد در صد پیشنهاد میشه! ^-^
مفید در برابر باد شمالی، اسم نامانوسیه برای یه کتاب نامه نگاری اما وقتی کتاب به نیمه میرسه متوجه ارتباطش میشیم و لذت میبریم از این انتخاب.
این کتاب، داستان ارتباطیه که به خاطر یک ایمیل اشتباهی بین امی و لئو شکل میگیره. رابطه ای که اول در سطحه ولی کم کم تا عمق شخصیت ها پیش میره...وابستگیشون بهم اونا رو از زندگی واقعی به زندگی در میل باکسشون میکشونه و این عمق گرفتن زیباست. فکر میکنم همه ی ما میتونیم درکش کنیم، نسلی که با فضای مجازی انس گرفته. مایی که آدم های مجازی گاهی خیلی بیشتر از اطرافیان برامون واقعی بوده اند.
کتاب رو یک نفس خوندم. کشش زیادی داره و خسته کننده نیست.
کمی شباهت با آنا کارنینا حس میکنم از این جهت که میدونیم پایان خوشی نمیتونه در انتظارمون باشه اما این به این معنا نیست که پایانبندی زیبا نیست! صفحه آخر و پاراگراف آخر کتاب رو که خوندم، نمیدونستم حس گریه دارم یا بغض یا فقط نیاز دارم بهش فکر کنم. متعجب بودم یا شوکه و یا مجموعه ای از تمام این احساسات...
من از کتاب لذت بردم. به دوستان پیشنهاد میکنم، مزه اش کنید :)