روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۱۲۶ مطلب با موضوع «آبی (آروم)» ثبت شده است

دوستان عزیز

مطلبی هست که چند روزه فکرم رو مشغول کرده، گفتم باهاتون درمیون بذارم.

من اگه وبلاگی رو میخونم و نظر میدم، فقط و فقط به این خاطره که برام جالبه و به مطالبش علاقه دارم. انتظار متقابل ندارم که شما هم حتما کامنت بذارید، البته که اگه نظرتون رو ببینم خوشحال میشم ولی حس این که مجبورید یا از روی رودربایستی ه یا هر چیز دیگه، خیلی حس بدیه و نمیتونم بهش فکر نکنم...

دو راه حل هست: ۱. نظرات رو ببندم کلا ۲. مطمئن بشم که از روی اجبار نیست محبت دوستان...

چه کنم؟

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۳
ارکیده ‌‌‌‌

گیرمو دل تورو

"شکل آب" جایزه بهترین فیلم اسکار ۲۰۱۸ رو گرفت و کارگردانش "گیرمو دل تورو" جایزه بهترین کارگردانی. موسیقی متنش هم جایزه بهترین موسیقی متن رو برد!

قرار بود در مورد" شکل آب" مفصل بنویسم. یادم نرفته ؛)

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۰۷
ارکیده ‌‌‌‌

مغمومانه، روی مرکز مدیریت میزنم تا رفرش شه و بلکه خبر تازه ای... 

قبلاها برای بلاگفا، گوشی هوشمند نداشتم و هر بار روشن کردن سیستم بود و انتظار شیرین باز شدن مدیریت. آن قسمتی که با رنگ قرمز تعداد کامنت های تایید نشده را نشان میداد نهایت هیجان بود!

شاید چند سال بزرگتر شده باشم، اما هنوز هم همانم، دختر عجول عاشق نامه!

موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۰۹
ارکیده ‌‌‌‌

امروز یه روز فوق العاده و به یادموندنی شد برامون.

نمیدونم شهرهای دیگه چقدر با کویرنوردی و کویرگردی آشنا هستن برای همین تصمیم گرفتم مختصری از امروز رو بنویسم. 

اصفهان، شهریه با آب و هوای خیلی مختلف! جنوبش طرف همین کوه های دنا که هواپیمای آسمان متاسفانه سقوط کرد، فوق العاده سرسبز و سرد و پر بارشه ولی از طرف شرق و شمال، خشک و بیابونیه. بعضی جاهاش حالت کویر داره با تپه های ماسه ای. کویرگردی یکی از جاذبه های این منطقه است. بهترین وقت کویر همین موقع هاست، اواخر اسفند و اوایل بهار. ما امروز رفتیم کویر ورزنه که ای کاش عکس های مبسوط از تک تک جزییاتش میگرفتم...

1. شترهای خوش تیپ!


2. زیپ لاین!

خیلی طولانی و باحال بود، ترسیدم و نشستنی رفتم و بعدش غصه خوردم! از من به شما نصیحت، نترسید! عاقا از هیچی نترسید و کیفشو ببرید :)


3. موتور سواری در کویر

متاسفانه از این، خودم عکس نگرفتم. اگه بکوبین برین کویر، فقط برای همین یه قلم، پشیمون نمیشید! چون خیلی خیلی توپ و هیجان انگیز بود.


4. سافاری

میگن خیلی باحال و ترسناکه، حس چپ شدن دائم! ما که نرفتیم، شما اگه رفتید اینم امتحان کنید :)


5. تپه های ماسه ای

درآوردن کفش و قدم زدن و کلی حس خوب :)


6. عکس های پروفایلی

بدون شرح :دی


جای همه خالی :)

۹ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۲۱
ارکیده ‌‌‌‌

هر یه بوسی که به طوطی میکنم، خودشو یه ساعت تمیز میکنه...!

ایششش... وسواسی لوس :|

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۵۸
ارکیده ‌‌‌‌

 آبی شدید آسمون، جونه های شاد شمشاد، چمن های سبز تازه، هوای خنک بهارانه، شاخه های سبز و نازک بید مجنون، ابرهای سفید و پر بارون و دلی که صد بار عاشق هر یک از این دلنوازی ها شد! 

با صد هزار جلوه برون آمدی که من                   با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

شکر خدای زیبایی ها :)


پ.ن.۱ : عنوان، نام کتابی از روح انگیز شریفیان
پ.ن.۲: شعر از فروغی بسطامی
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۸
ارکیده ‌‌‌‌

آخر شب ها تو ذهن طوطی این چیزا میگذره به نظرم:

اه که چقدر کار ریخته رو سرم! کاجه رو باید داغون کنم دیگه، حوصله مو سر برد از بس موند تو قفس! وای وای اون در ظرف پلاستیکه که قرمزم هست ۲ ساعتم به اون ور میرم ببینم چیه چجوریه، بعدش وقت پسته سربسته ست، جونمی جووون

اصلا شروع صبح به آوازشه، دو ساعت پشت سر هم جیغ میزنم، الهه هم که اومد فوشم داد، براش زبون در میارم و میگم عمرا بذارم بخوابی!

تک تک پرهامو تمیز میکنم و میرم تو ظرف آبخوریم، آب ها رو همه جا میریزم و بعدش هزاربار خودمو میتکونم تا دیوارها خوب لکه بگیرن.

وقتی که حوصله ام سر رفت، تمرین سلام میکنم. لعنتی این سین چقدر سخته، در نمیاد!

بعدم دوباره جیغ میزنم هی جیغ میزنم تا بیاد برم رو شونه اش، یکم خونه رو بگردم، دلم وا شه. 

کارا زیاده... کی برم سراغ ...؟


پ.ن: این ماجرا ادامه دارد :دی

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۱۲
ارکیده ‌‌‌‌

یه لیست نوشتم از کارهای خونه تکونی، انگار کم کم داره حسش میاد...!

ولی واقعا خیلی ‌کاره 😣 هل من ناصر ینصرنی؟!

طوطی هم همش جیغ میزنه و میخواد کنارش باشم؛ امسال دستمال به سر، یه دستمال دیگه به دست و طوطی روی شونه(!) بسم الله خونه تکونی رو باید بگم! تکبیر! 


پ.ن: کاش میشد همین لحظه "صدق الله..."ش رو هم میگفتم، همه چی ختم به خیر میشد و میرفت.

پ.ن.2 : طوطی جان هستن :دی

۱۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۴۹
ارکیده ‌‌‌‌

خیلی خیلی خیلی وقته ننوشتم. یعنی خیلی ها... حتی توی دفترچه ام، حتی با خودم حرف نزدم. همیشه مهرداد بوده که براش بگم و بگم تا همه ی فکرها و احساساتم تموم بشه. مهرداد عزیزم، گوش شنوای من...

اما نوشتن و دوست های مجازی چیزای نیست که جای خالیشون رو حرف زدن بگیره. دلم تنگ بود برای وبلاگ و دوستای خوبم، برای سر زدن به وبلاگ ها و خوندن ماجراهاشون، برای کامنت گذاشتن و منتظر جوابش بودن و برای روزهای رنگی من

برگشتم که دوباره بنویسم و هر روز هزار بار اینجا رو چک کنم. برگشتم به ارکیده بودن، راستی، سلام! :)

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۴۵
ارکیده ‌‌‌‌
وبلاگ نویسی رو از خرداد 89 شروع کردم، اولش برای تجربه بود ولی کم کم وبلاگ جای اختصاصی خودشو توی زندگیم باز کرد، وبلاگم از خصوصیات من شد و نوشتن عادتم. 
هر بار فاصله گرفتم، هر بار سعی کردم دوباره شروع کنم، وبلاگ جدیدی باز کردم ولی هیچ وقت نتونستم از "ارکیده"  دل بکنم و دوباره برگشتم به وبلاگ دردونه ی اولیم. هر بار خسته شدم، یه پست خداحافظی گذاشتم ولی دوباره با پست جدید برگشتم :)
نامردی بلاگفا، ضربه ی سنگینی بود. دوستای زیادی رو از دست دادم، وبلاگاشون پرید، گمشون کردم... با پریدن آرشیو یک ساله، انگار یک سال از زندگی مجازیم محو شد... عادت نوشتن جاشو داد به دلخوری...
خیلی وقته مداوم نمی نویسم، نه اینجا نه توی دفترچه... گاهی شدیدا احساس نیاز می کنم که دوستای وبی داشته باشم که بتونم حرفامو بزنم ولی انگار دیگه حسش نیست...
بازم باید یه وبلاگ جدید بزنم؟
بازم باید برگردم؟


دلم برای دوستای قدیمی وبلاگ تنگ شده... :(
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۴:۴۹
ارکیده ‌‌‌‌