روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۵۴ مطلب با موضوع «طلایی (دلبندکم)» ثبت شده است

نمیدونم گفتم یا نه، توی بارداری چندتا مانستر نمدی برای پسری درست کردم. فکر میکردم مثل خودم هیولاها رو دوست داشته باشه...

چندبار امتحان کردم، وقتی میگیرم جلوش اول با اضطراب نگاشون میکنه، بعد یکم دست و پا میزنه، چند ثانیه بعد لب ورمیچینه و... نتیجه اخلاقی این که: زوری که نیست، بچه ها هیولا ندوست :|

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۳۳
ارکیده ‌‌‌‌

خدایا استغفار ...

بابت تمام لحظاتی که نمیبینیمشون...

بمونه یادگاری، دو روز بعد از واکسن: پاهاشو میتونه تکون بده، میخنده.

قلبم از شادی لبریزه.‌‌‌... :اشک

۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۸
ارکیده ‌‌‌‌

خان های فندق جانم هم تموم شد خدا رو شکر. رستم ۷ تا خان داشت، ولی فرآیند بچه داری،با اغماض ۱۲ تا :))

امروز واکسن ۴ ماهگیشو زدیم و الان در حال تاب دادن گهواره اش و سردرد ناشی از گریه هاش و گریه هام دارم مینویسم. دیدن دردش سخت تر از درد کشیدنه.‌.. هرچند به خودم دائم میگم، مامان باید قوی باشه، ولی سخته، خیلی سخت...

دو تا خان آخر مربوط به خودم بود، هرچند خوب خوب نشدم ولی به شدت امیدوارم به بهبودی و دلم روشنه که ان شالله تا یک ماه دیگه کامل خوب میشم. برای همین دیگه پرونده خان ها رو میبندم تا بچه بعدی :دی

+ وقتایی که سه تایی کنار همیم، خیلی خوش میگذره. باباش میگه، ما چطوری قبل پارسا، زندگی میکردیم؟ -واقعا چجوری؟ هزار رنگ پاشیده به روزهامون :)

+ تپل مپل شده دلبرکم. گاهی میخندم به اون روزای بعد زایمان که چقدر حساس شده بودم روی کوچیک و کم وزن بودنش، و چقدر حرفای اینجوری اذیتم میکرد. فکر میکردم همیشه کوچولو و ضعیف میمونه! بهترین تعریفیم که این روزا شنیدم یکی از طرف تسنیم عزیز و یکی از طرف پرستارِ مرکز بهداشت بود هردو گفتن، همت خودت بوده این وزن گرفتن و دست مریزاد. حس کردم کارمو خوب انجام دادم و خیلی آرامش بخش بود. :)

+ بیاین شاد کنیم دل همو، بیاین گرد طلایی شادی بپاشیم. بیاین از خوشی های هرچند کوچیک بگیم. این روزها بیشتر از هر وقت دیگه نیاز داریم که قشنگی ها رو ببینیم :)

پست بعدی چندتا فیلم کمدی دل‌شاد کن میذارم، یه ساعتم بخندین. من به هدفم رسیدم ^-^

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۲۲
ارکیده ‌‌‌‌

امروز برام خیلی خاص بود. اولین روز مادری که مادرم...

ممنون پسر گلم که به دنیا اومدی و قشنگ ترین و ناب ترین احساسات رو برام آوردی.

+ میدونستین وجود، حضور و خوشحالیتون، بهترین هدیه است برای مادرا؟ از دید یه مامان کوچولو میگم :)

۱۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۲۴
ارکیده ‌‌‌‌

سلام :)

+ لیست فیلم ها رو به روز کردم، توی این 6 ماهه حدود 80 تا فیلم جدید دیدم. این لیست، یه فایل اکسله که اگر دقت کنید پایینش چندتا تب داره. فیلم خارجی/ انیمیشن/ سریال/ گزیده فیلم/ فیلم ایرانی/ فیلم ایرانی رو کلا در نظر نگیرید، ندیدم و نمی بینم هم. توی قسمت فیلم های خارجی، سال انتشار و امتیاز IMDb رو زدم و در آخر امتیازی که خودم بهش دادم رو. 7 یعنی خوب، 8 خیلی خوب، 9 عالی و 10 یعنی مورد علاقه ام بوده.  اسم فیلم رو اگه گوگل کنید، ژانر و یه توضیح مختصری ازش به دست میاد. خلاصه اگر پیشنهاد فیلم خواستید، فکر میکنم به دردتون بخوره. :)

 

+ و اما از پارسا کوچولو....

به شدت دلبر و گوگولی و خوردنی شده. وقتی خوابه دلم واسش تنگ میشه و دلم میخواد بیدار شه. وقتی بیداره، خداخدا میکنم بخوابه و بذاره به کارام برسم :)) فکر کنم همه ی مامانا دچار این تناقضات میشن :دی

 

+ شبا خوب میخوابه و بی نهایت خدارو شاکرم...خواب 7-8 ساعته که ندارم ولی همین 3-4 ساعت پشت سرهم خستگی از تنم در میکنه.

 

+ باید خونه تکونی رو هم شروع کنیم... امسال واقعا دلم میخواد خونه تکونی کنم چون توی این یه سال، با بارداری و بچه داری، دل به خونه نسپردم و فکر میکنم به توجه ام نیاز داره :| مسئله اینه که یه جا رو که شروع کنم دلم میخواد تا تموم نشده بلند نشم و با وجود بچه این مهم، امکان پذیر نیست! 

 

+ امسال اولین عید با کوچولوی 5 ماهه مونه. قشنگه... :)

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۵۱
ارکیده ‌‌‌‌
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۱۲
ارکیده ‌‌‌‌

شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)

 

+ این لحظات قشنگ روزی همتون باشه ان شالله 💙

۳ نظر ۱۷ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۵۸
ارکیده ‌‌‌‌

میدونین چیه؟ فکر میکنم مفید ترین کار زندگیم، به دنیا آوردن محمدپارسا بوده. اینقدر شیرینه اینقدر خوردنیه این کوچولو که از بوسیدنش سیر نمیشم!

 

+ گاهی میام غر میزنم گاهی تعریف میکنم، گیج که نمیشین؟ :))  حال متغیر آدمه دیگه... ولی بهتون قول میدم اون لحظات سختی که میام یه پست مینویسم، خیلی زود میگذره و دوباره میشم ارکیده ی آرومِ رنگی :)

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۸ ، ۰۷:۵۷
ارکیده ‌‌‌‌
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۰۱
ارکیده ‌‌‌‌

خان ۱۲، پاس شد. خوشحالم از بابتش :)

برای خان ۱۰، هنوز دو هفته وقت دارم. به خودم سپردم که تا موعدش نرسیده بهش فکر نکنم و عزای زودهنگام نگیرم. ان شالله قبل دو هفته اون مشکل خودش حل میشه و نیاز به اقدامات بعدی نداره. نشدم اون کارایی که باید بکنم رو میکنم. ترس نداره، قوی باش ارکیده! :)

خان ۱۱... چند روزی بود حسابی خودمو باخته بودم. احساس میکردم رسیدم ته خط و راه نجاتی نیست...اما دوباره امیدمو پیدا کردم. اینم ۴ هفته وقت داره و ته دلم روشنه که تا آخر ماه کامل حل میشه. واسه رفعش شدنش یه لیست از همه کارهای موثر و پیشنهاد شده نوشتم، میخوام همشو روزانه انجام بدم. میخوام همه تلاشمو بکنم. خدا هم خودش حامیه ان شالله...

روزهای قشنگیه و بچه داری شیرینه بدون شک، ولی کنار هر شیرینی تلخی هم وجود داره. اصلا ماهیت این دنیا همینه، خوبی و بدی، زشتی و زیبایی در کنارهمن و فکر میکنم همیناست که ما رو میسازه :)

 

+ دعا میکنید قوی باشم؟ به نظرم مامان، بیشتر از هر چیزی، فقط باید قوی باشه...

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۴۰
ارکیده ‌‌‌‌