موقع تولد قشنگ تو هر چه دعا کنی
مستجاب می شود
چشم تو بهترین هر دونیمه
انتخاب می شود
آن شبی که صبح آن تولد توست
آفتاب می شود
عکس تو جای ماه، توی آسمان نقره
قاب می شود
بهترین دوست من کوثر جون تولدت مبارک
موقع تولد قشنگ تو هر چه دعا کنی
مستجاب می شود
چشم تو بهترین هر دونیمه
انتخاب می شود
آن شبی که صبح آن تولد توست
آفتاب می شود
عکس تو جای ماه، توی آسمان نقره
قاب می شود
بهترین دوست من کوثر جون تولدت مبارک
عجب!
چه برنامه هایی که برای خودم نریخته بودم!
ولی طوری نیست یه خستگی در کنی تمام و کمال بود!
کلی همه حرف دارم که نمی تونم به کسی بگم حتی به خدا و حتی به بهترین دوستم
یعنی میشه گفت کلی حرف برای نگفتن دارم
و بنا به صحبت دکتر شریعتی سرمایه دار شدم!
خوشحالم خیلی زیاد
وقتی یه هفته را بی برنامه شروع کنی و همه ی کارات توی هم بپیچه و چپ و راست هی امتحان بدی
و .. خلاصه کلی بدبختی داشته باشی، حالا چی این وسط حالت را حسابی توپ می کنه؟
یه تعطیلی۳روزه
خدا آقای حاجی بابایی را عمر بده نه اصلا هر چی میخواد بهش بده که حسابی ما را خوشحال و شنگول
کرد.
تمام خستگیام با این که هنوز تعطیلات شروع نشده به طور کامل در رفت!
راستی عیدتون هم مبارک!
چون دیو که در شیشه به زندان شده بودم
یا نقش بر آبی
(نه که تصویر سرابی )
این سان شده بودی تو ٬
من آن سان شده بودم .
با اشک تو از چشم تو بر گونه دویدم
با آه تو بازیچه ی توفان شـــده بودم
انگشت گزیدی چو به دندان تحسّـــــــر
حیرت زده ٬انگشت به دندان شده بودم
در همهمه ی کوچه ی شب گمشده بودی
تا من پی دیدار بر ایوان شـــــــــــــده بودم
دیدند همه -همچو حبابــی که بر آب-
از وحشت آن واقعه ویران شده بودم
در جمله ی طولانی عشــــق و هوس تو
ای کاش که من نقطه ی پایان شده بودم!
در گشتن - و بد گشتن- واز نام گذشتن
سر حلقه ی انگشت نمایان شده بودم!
تا سر بدهم بر سر این کار٬ ســـــردار
چالاک و طربناک به میدان شده بودم
گفتم نشوم عاشق و چون دیده گشودم
دیدم که دریغا که چه آسان شـــــده بودم
در کوچه در آن همهمه ی شب گم شده بودی
تا من پی دیدار بر ایوان شــــــــــــــــــده بودم
این هم شعری زیبا از منوچهر نیستانی
آخه داشتم به وبلاگ مدرسه مون می رسیدم دیگه نمی شد اینجا هم بیام
برای آپ یه تست هوش به مزه گذاشتم
و اما سوالات:
پاسخ درست این است با شنا از رودخانه عبور کنید. تمام تمساحها در گردهمایی حیوانات هستند و خطری شما را تهدید نمی کند.
این سوال به ما یاد می دهد که از اشتباهات گذشته پند بگیریم.
به گنجشک گفتند ، بنویس :
عقابی پریده
عقابی فقط دانه از دست خورشید چیده
عقابی دلش آسمان ، بالش از باد ، به خاک و زمین تن نداد .
و گنجشک هر روز
همین جمله ها را نوشت
و هی صفحه صفحه
و هی سطر سطر
چه خوش خط و خوانا نوشت
و هر روز دفتر مشق او را
معلم ورق زد
و هر روز گفت : آفرین
چه شاگرد خوبی ، همین
***
ولی بچه گنجشک یک روز
با خودش فکر کرد :
برای من این آفرین ها که بس نیست
سؤال من این است
چرا آسمان خالی افتاده آنجا ؟
برای عقابی شدن
چرا هیچ کس نیست ؟
***
چقدر « از عقابی پرید »
فقط رونویسی کنیم
چقدر آسمان ، خط خطی
بال کاهی
چرا پر کشیدن فقط روی کاغذ
چرا نقطه هر روز باز از سر خط
چرا ... ؟
برای رهایی از این صفحه ها
نیست راهی ؟
***
و گنجشک کوچک پرید
به آن دورها
به آنجا که انگشت هر شاخه ای رو به اوست
به آن نورها
و هی دور و هی دور و هی دورتر
و از هر عقابی که گفتند مغرورتر
و گنجشک شد نقطه ای
نه در آخر جمله ، در دفتر این و آن
که بر صورت آسمان
میان دو ابروی رنگین کمان
عرفان نظر آهاری
وقتی برای بعضی از کوچک ترین کارهات نیاز به کمک دیگران داری
وقتی خودت را برای منت کشیدن از دوستات آماده کردی ( که شاید تو تکالیف مدرسه کمکت کنند!)
وقتی برنامه ریختی که چطور توی این دوماه تحصیل با بدبختیات کنار بیای
و وقتی این پیش زمینه را داری که باید دو ماه و نیم دستت تو گچ باشه
میری دکتر
معاینه ات می کنه
وبا کمال ناباوری
بهت میگه که دستت خوب شده!!!!
اون وقت نفست تو سینه حبس میشه و نمی دونی چی باید بگی و چیکار کنی
اون موقعه خیلی خیلی خوشحال بودم، گچ دستم را باز کرده بودند ولی هنوز دستم هم باورش نمی شد و حسابی خشک شده بود.
تازه وقتی درست باورم شد که دستم هنوز همون دست قبلیه که ٬با دوتا دست به صورتم آب زدم و با
کف دست صورتم را لمس کردم.( نمی دونید چه حس بدی داره وقتی فقط با دست چپ سعی می کنید
این کار را بکنید ، آب همه جا می پاشه!!)
و چقدر لذت بخش بود وقتی برای اولین بار بعد از ۱۰ روز تونستم خودم موهام را ببندم.
وای خدای من! شکرت که دوباره همه چیز به حالت اولش برگشته.
وقتی دستم شکست روز آخر ماه رمضان بود اون موقعه به یاد شب های قدر افتادم و متوجه غفلتم شدم
من در شب قدر به همه چیز ( حداقل تا الان این جوری فکر می کنم) دعا کردم الا سلامتی !!!
خیلی عجیبه ! نه؟!
دعا برا سلامتی یک کلیشه برام شده بود که کم کم از یادم رفت ولی الان قدر سلامتیم را خوب میدونم
دارم به دعا و توسل هم بیشتر معتقد می شوم ، این دومین بار بود که به آقای مجلسی توسل پیدا
کردم و این قدر زود نتیجه گرفتم.
خدا را باز هم شکر می کنم صد هزار مرتبه صد هزار بار
اگه من این خانواده را نداشتم چیکار میکردم!!!
افتادی می تونی از اون موقعیت بهترین استفاده را بکنی به نوعی میشه گفت از محرومیتت به عنوان
ابزار پیروزی استفاده کنی
خوب چند روز پیش در حین اسکیت کردن دستم شکست ( البته باید بگم من دیگه آماتور نیستم ٬این
هم که دستم شکست به خاطره اینه که هر چی اسکیت بهتر ٬ سرعت بیشتر و درنتیجه صدمه بیشتر
خواهد بود!! )و این که دستم راستم هم بود و ...بماند.
خلاصه یک محرومیت بزرگ برام به وجود آورد.
الان حسابی دارم فکر می کنم ببینم چه کاری را الان می تونم انجام بدم که موقعیت مناسبش باشه
اگه شما هم کاری مناسب به نظرتون میرسه ممنون میشم بهم بگید.
مفهوم عمیقی داشت.
از همون موقع توجهم به گاندی بیشتر جلب شد و سعی کردم اطلاعاتی بیشتری ازش بدست بیارم و
الان کتاب « سرگذشت من» نوشته ی خود گاندی را تازه تمام کردم.
چند نکته ی جالب که اگه شما هم این کتاب را بخونید حتما متوجه می شید.
۱- خوندن کتاب اصلا شما را خسته نمی کنه٬ می تونید هر وقت که خواستید کتاب را ببندید! چون هرفصل ۲ صفحه بیشتر نیست! و همین طور وقتی دوباره شروع به خوندن می کنید مشکل اساسی پیشنمیاد چون فصل ها خیلی زیاد به هم وابسته نیستند.
۲-به نظر من گاندی با بقیه ی شخصیت های معروفی که تا به حال شرح زندگیشون را خوندم یه تفاوتبزرگ داره و اون اینه که گاندی تا زمان زیادی از عمرش آدم خیلی خاصی نبوده.
این که میگم به خاطر اینه که اکثر کسایی را که درموردشون می دونم در ابتدای زندگی شون یا خیلیزیاد مشکل داشتند و یا توی استعداد و هوش و مهارت بی نظیری بودند و به هر حال از بقیه ی آدم هامتمایز می شدند ولی گاندی تا مدت زیادی به نظر من یک آدم عادی بوده نه با هوش خیلی فوق العادهنه درگیری با مشکلات عدیده!
۳- صداقت گاندی توی نوشتن خیلی جالب و لذت بخشه او بدون رودرواسی گناهان و اشتباهاتش رابازگو میکنه
۴- چیزی که گاندی را متمایز کرده فقط و فقط روح خدمتیه که به دیگران داره
کسی که حاضره برای اجتماع هر کاری بکنه!
پیشنهاد می کنم شما هم این کتاب را بخونید
دقیقا مثل خود من
ولی الان یه چیزی را می خوام بگم که وقتی خودم شنیدم خیلی تعجب کردم و یه جورایی اصلا باورم نشد.
ولی وقتی چک کردم ببینم صحت داره یا نه با کمال ناباوری دیدم مثل این که درسته!
این همون چیزیه که می خواستم بگم٬ مسجد الاقصی اون گنبد طلاییه نیست بلکه اون مسجد قبة الصخرة هست.
حالا جالبه بدونید که این نقشه ی صهیونیست ها بوده که می خواستند تصویر مسجد الاقصی را از ذهن همه ی مردم پاک کنند!
این پاورپوینت را برای کسانی گذاشتم که دوست دارند بیشتر بدونند.
امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره