روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

تصور کن

وقتی برای بعضی از کوچک ترین کارهات نیاز به کمک دیگران داری

وقتی خودت را برای منت کشیدن از دوستات آماده کردی ( که شاید تو تکالیف مدرسه کمکت کنند!)

وقتی برنامه ریختی که چطور توی این دوماه تحصیل با بدبختیات کنار بیای

و وقتی این پیش زمینه را داری که باید دو ماه و نیم دستت تو گچ باشه

میری دکتر

معاینه ات می کنه

وبا کمال ناباوری

                        بهت میگه که دستت خوب شده!!!!

اون وقت نفست تو سینه حبس میشه و نمی دونی چی باید بگی و چیکار کنی

اون موقعه خیلی خیلی خوشحال بودم، گچ دستم را باز کرده بودند ولی هنوز دستم هم باورش نمی شد و حسابی خشک شده بود.

تازه وقتی درست باورم شد که دستم هنوز همون دست قبلیه که ٬با دوتا دست به صورتم آب زدم و با

 کف دست صورتم را لمس کردم.( نمی دونید چه حس بدی داره وقتی فقط با دست چپ سعی می کنید

 این کار را بکنید ، آب همه جا می پاشه!!)

و چقدر لذت بخش بود وقتی برای اولین بار بعد از ۱۰ روز تونستم خودم موهام را ببندم.

وای خدای من! شکرت که دوباره همه چیز به حالت اولش برگشته.

وقتی دستم شکست روز آخر ماه رمضان بود اون موقعه به یاد شب های قدر افتادم و متوجه غفلتم شدم

من در شب قدر به همه چیز ( حداقل تا الان این جوری فکر می کنم) دعا کردم الا سلامتی !!!

خیلی عجیبه ! نه؟!

دعا برا سلامتی یک کلیشه برام شده بود که کم کم از یادم رفت ولی الان قدر سلامتیم را خوب میدونم

دارم به دعا و توسل هم بیشتر معتقد می شوم ، این دومین بار بود که به آقای مجلسی توسل پیدا

کردم و این قدر زود نتیجه گرفتم.

خدا را باز هم شکر می کنم صد هزار مرتبه صد هزار بار

اگه من این خانواده را نداشتم چیکار میکردم!!!

| دوشنبه ۲۹ شهریور۱۳۸۹ | | ارکیده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۶/۲۸
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">