روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

خونمون خیلی دور بود به نمایشگاه، خیلی. گاهی به بابا التماس میکردم که بریم نمایشگاه رو ببینیم و بعضی وقتا جواب میداد. اگه اونموقع بهم میگفتن یه روزی خونه ات دو قدمی نمایشگاه میشه، باورم نمیشد. اما الان هست!

داشتم پستای قدیمی پلاسم رو میدیدم، یه عکس بود برای ۴۰۰ هفته پیش، یعنی حدود ۸ سال پیش. عکس یه دختر بود با موهای آبی، نوشته بودم "یه روزی موهامو آبی میکنم." و همین چند ماه اخیر آبی بودم :)

یه روزی آرزو داشتم موهامو ببافم، یعنی اونقدر بلند باشه که بتونم ببافمشون. الان حتی از جلو هم میتونم :)

میدونی قسمت خوبش کجاست؟ این که آرزوهای الانم، شاید داشته های سال های بعد باشن. حتی اگه مسیر رسیدنشون رو نفهمم کی طی کردم. 

پ.ن: میشه بسطش داد به مسایل کلی تر. استادمون یه حرف جالبی میزد (فکر میکنم بر مبنای یه حدیث بود) که انسان به هر چیزی که علاقه داشته باشه، آینده اش همونه...

۱۰ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۲:۵۷
ارکیده ‌‌‌‌

به درجه ای از عرفان رسیدم که وقتی احساس سیری میکنم، عذاب وجدان میگیرم. بعد توی ذهنم مرور میکنم چیزی اضافه خوردم؟ نه. با این حال عذاب وجدان دارم...


پ.ن: چند ساعت وبلاگ رو سفید میکنم. دوباره باز میکنم، کامنت ها رو میبندم. خصوصیشون میکنم. میرم سراغ حذف بلاگ. لغوش میکنم. هیچ وقت تا این اندازه مودی نبودم. به بزرگواری خودتون ببخشید و جدی نگیرین :)

پ.ن.۲: منظورم از تیتر، آخرای رژیممه. ۲ کیلو تا وزن ایده آل :دی

موافقین ۱۲ مخالفین ۱ ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۴:۱۱
ارکیده ‌‌‌‌

یعنی شب از خواب بیدار بشی و ببینی دیگه حوصله خوابیدن هم نداری ...

موافقین ۶ مخالفین ۱ ۰۹ آبان ۹۷ ، ۰۹:۴۷
ارکیده ‌‌‌‌

دمرو دراز کشیده باشی و یه آهنگ* فوق العاده ریلکس گوش بدی. خودتو تصور کنی که یه جای باصفا به دنیا اومدی. تیپت از اون عجیب غریباس، موهای آبی کوتاه و نگین روی پره بینی و شلوار جین و لباس های ساده و یه عالمه زلم زیمبو که بهت آویزونه و از نظر خودت آخر خوشگلیه (که مطمئنم از‌ نظر بقیه نیست و در عین حال اصلا مهم نیست). رویام ادامه داره، یه گیتار تو دستمه و با لهجه همون آهنگ بالایی میخونم و بندم! دو تا پسر هستن که یکیشون با گیتار یکی با آکاردئون همراهی میکنه. بند خیابونی داریم. کنار خیابون میخونیم و اجرا میکنیم. اسم بند؟ نمیدونم نظر اونارم باید بپرسم. احتمالا آهنگامونو ضبط میکنیم و میذاریم یوتیوب و بعد یکی که دمرو دراز کشیده و گوش میده‌، داره فکر میکنه...


* آهنگ بالایی: دریافت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۷ ، ۱۹:۳۷
ارکیده ‌‌‌‌

حالا نوبت توست

باران پاییزی

من را اندازه بگیر

کداممان ابر بیشتری داشتیم ؟!

الیسا واحدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۹:۱۲
ارکیده ‌‌‌‌

یادی کنیم از رادیو چهرازی، پادکست پاییز :)

و این آهنگ به شدت پاییزونه...


+ به لطف جناب زمستان، آهنگ بالایی رو توی بیان ببینید :)

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۰۸:۰۴
ارکیده ‌‌‌‌

فرزند عزیزم، دلبندکم سلام

نمیگویم دخترم، نمیگویم پسرم، تا اگر روزی گذرت افتاد به این نوشته ها، از من نرنجی یا فکر نکنی منتظرت نبوده ام. تو فرزند منی، پسر یا دختر فرقی نمیکند.

به تاریخ این نامه هنوز قدم در وجودم ننهاده ای و فقط در فکر و ذهنم هستی. مدتی ست که دارم خودم را برای مهمانی از وجودت آماده میکنم. اگر خلاصه بخواهی، رژیم گرفته ام، چک آپ کامل داده ام و دندان هایم را درست کرده ام. خوانده ام که چقدر حساس هستی در ماه های اول و به خودم گوشزد کرده ام که تو اولویت زندگیم هستی :)

از نظر جسمانی شاید تا یک ماه آینده آمادهِ آماده باشم اما از نظر فکری مدت هاست این فرآیند را در ذهن مجسم میکنم. صادقانه بگویم، بیرون آمدن از پوسته ی کنونی ام تا به قالب مادری درآیم هزار بارسخت تر از عوض کردن قالب مجردی به متاهلی بود و اکنون که خودم را میتوانم یک مادر تصور کنم، مسیر جدیدی پیش رویم باز شده، آماده کردن بقیه برای حضور تو. پدرت، مادر و پدربزرگت، دوستانم و... . پذیرفتن نقش های جدید برای آن ها هم شاید کمی زمان ببرد.

هنوز نیستی، اما دوستت دارم.

هم ذوق وجودت را دارم، هم ترس، ترس، ترس...

ترس های زیادی به ذهن و دلم هجوم می آورند اما هر بار فکر تو می تاراندشان. میدانم که وجودت را میخواهم و باید برای داشتنش، قوی و محکم باشم. تمام تلاشم را میکنم، باقیش با خدای توست. :)

+ کتابخانه ی من از کتابخانه مادر و پدرم بزرگتر شد. برای کتابخانه ات برنامه ها چیده ام :))

با عشق، مادرت :)

 

پ.ن: نوشتم که ثبت بشه، نوشتم که بمونه، نوشتم که یادم نره از چه مسیرهایی گذشتم... نوشتم که بعدا بخونیم و لبخند بیاد به لبمون :)

۲۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۲:۴۷
ارکیده ‌‌‌‌

یه کسایی هستن توی بلاگستان، که یه علاقه خاصی دارم بهشون. یه جور حس صمیمیت که نمیدونم منشاش کجاست. ممکنه کامنت هم نذارم، یا تعداد کامنتام به انگشتای دست هم نرسه ولی انگار مدت هاست میشناسمشون...البته حساب دوستای جونی که خودشونم میدونن چقدر دوستشون دارم، جداست :)

تنها دلیل این که دلم نمیاد اینجا رو ببندم، همین شماهایید. ممنونم ازتون.

 

+ رستاک، ورژنِ خواننده ی ارکیده ست. حتی آهنگای چرتشم دوس دارم :)

۱ نظر موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۱:۲۲
ارکیده ‌‌‌‌

Sad ؟

No energy ؟

Need to freshen up ؟

یه suggestion  دارم برات. به این صورت که، glass of water دستته بذار down. بشین این فیلم رو watch کن! خیلی حال خوب کنه. موزیکال و خانوادگی و عاشقونه :))

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۷ ، ۱۲:۰۰
ارکیده ‌‌‌‌

دل کندن، فروختن، نداشتن، حس عجیبیه... 

به جعبه خالی طلاها نگاه میکنم و دلم رو میذارم روی کفه ترازو. از کی تا حالا اینقدر دلبستگی هاش سنگین شده؟ از کی اینقدر ریشه دونده؟

جواب پس بده دلم...!


+ ببخشید که کم سر میزنم، ببخشید که کم حرف میزنم. این روزا یه جوریم که نمیدونم چجوریه :)

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۸
ارکیده ‌‌‌‌