روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

یکی از آرزوهام اینه

که رها شم از حرفای خاله خانباجی، این که کی چی گفت و چیکار کرد و چه غرضی داشت و داره. خسته شدم. با تمام وجودم خسته ام...این گره کور توی دلم نبود تا به دنیا اومدن پارسا و حرف و حدیث‌های جاری! هشت ماه و نیم گذشته ازش و در ظاهر هیچ حرفی ازش نیست ولی توی دلِ من، این گره کور و کور و کورتر شده... از چشمم افتاد و خودم دارم تاوان از چشم افتادنش رو میدم، با نفرتی که ازش دارم حتی وقتی اسمش میاد! 

دلم میخواد رها شم و توی بند حرف ها نباشم...نمیدونم میشه؟ کسی تجربه ای توی این زمینه داره؟

 

+ راستی سلام. مدتی نبودم...حالتون چطوره؟ :)

+یادتونه دو سال پیش حدودا، یه چالش عکس روزانه داشتم؟ چندماه هر روز از خودم عکس گرفتم و نتیجه الان شاهکار و عجیبه... ! این همه تغییر، توی دو سال! باورم نمیشه... دوباره شروعش کردم :)

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۳:۰۶
ارکیده ‌‌‌‌

Ed Sheeran, Photograph


Loving can hurt, loving can hurt sometimes.
But it's the only thing that I know.
When it gets hard, you know it can get hard sometimes,
It is the only thing that makes us feel alive.

[Pre-Chorus]
We keep this love in a photograph.
We made these memories for ourselves.
Where our eyes are never closing,
Our hearts are never broken,
And time's forever frozen, still.

[Chorus]
So you can keep me
Inside the pocket of your ripped jeans.
Holding me close until our eyes meet.
You won't ever be alone, wait for me to come home.

[Verse 2]
Loving can heal, loving can mend your soul,
And it's the only thing that I know, know.
I swear it will get easier, remember that with every piece of 'ya,
And it's the only thing we take with us when we die.

[Pre-Chorus]
We keep this love in a photograph.
We made these memories for ourselves.
Where our eyes are never closing,
Our hearts were never broken,
And time's forever frozen, still.

[Chorus]
So you can keep me
Inside the pocket of your ripped jeans.
Holding me close until our eyes meet.
You won't ever be alone,
And if you hurt me,
That's okay baby, only words bleed.
Inside these pages you just hold me,
And I won't ever let you go.
Wait for me to come home,
Wait for me to come home,
Wait for me to come home,
Wait for me to come home.

[Bridge]
You can fit me
Inside the necklace you got when you were sixteen.
Next to your heartbeat where I should be.
Keep it deep within your soul.
And if you hurt me
Well that's okay baby, only words bleed.
Inside these pages you just hold me,
And I won't ever let you go.

[Outro]
When I'm away, I will remember how you kissed me
Under the lamppost back on Sixth street,
Hearing you whisper through the phone,
Wait for me to come home

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۶
ارکیده ‌‌‌‌

گرچه همیشه ندید میگرفتمش اما مدت زیادیه اینجا نوشتن احساس مفید نبودن بهم میده... روزمره هایی که به درد کسی نمیخوره و احتمالا حوصله تونو سر میبره. فرصت هم ندارم که روی چیزی وقت بذارم یا حتی همون فیلم هایی که میبینم رو نقد کنم.

نتیجه این که، بهتره تا حرف جدیدی نداشتم ننویسم و امیدوارم بر این تصمیم استوار بمونم.

ممنونم به خاطر همراهی و مهربونیتون :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۴۴
ارکیده ‌‌‌‌

+ چندوقتی بود از زندگیم ناراضی بودم و به شدت احساس روزمرگی/مردگی میکردم... که نمیدونم چی شد، جرقه ی یه سری تغییرات خورده شد. با اپی که پشمال جان معرفی کرده بود، تمرینات ورزشی رو شروع کردم، کم و جمع و جوره ولی همونم به نظرم مفیده. یکی از اپ ها traker آب داشت که فعالش کردم و حواسم هست روزانه 8 تا لیوان آب بخورم. آبرسانی که خیلی وقت بود خریده بودم و استفاده نمیکردم رو دوباره شروع کردم و ماسک پیل آف خریدم! چه حس خوبی داره به پوستت برسی...

+ دوتا مسیر خوب برای کار و آینده ام روشن شده، یکی بزرگ یکی کوچیک. کوچیکه رو الان میتونم خرده خرده شروع کنم ولی برای بزرگه یه مسیر خیلی طولانیه که قبل از اون باید ارشد رو تموم کنم. به همین جهت به استاد راهنما پیام دادم تا کارمون رو زودتر شروع کنیم، امیدوارم توی دو ترم آینده بساط ارشد جمع بشه و آزاد بشم.

+ توی سال های پیش خیلی فیلم دانلود کردم + فیلم هایی که از دوستان گرفتم= پارسال حدود 300 تا فیلم ندیده داشتم! خب دیگه فیلم جدید خیلی کم دانلود کردم و شروع کردم به دیدن فیلم ها و امروز 130 تا دیگه هنوز دارم :| یه حس وسواس گونه ای پیدا کردم که هرچه زودتر همشو ببینم بره... که با وجود روزی یه دونه دیدن هم 5 ماه طول میکشه... :|

بعضی فیلم ها حقیقا دری وری هستن و دائم از خودم میپرسم این از کجا توی لیست من پیداش شده..! بعضی هام اونقدر خوبن که میگم چرا همون موقع ندیدمشون! فرصت نمیکنم معرفیشون کنم، ایشالا وقتی لیست جدید فیلم ها رو گذاشتم، ریت بالاها رو ببینید :)

+ پارسای عزیزمم خوبه خداروشکر... خیلی بزرگتر شده باورم نمیشه اینقدر قد کشیده باشه! کی اینقدر بزرگ شد؟ :)

موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۱۱
ارکیده ‌‌‌‌

یه کیک کاکائویی گرد و پرخامه بخورم و نگران اضافه وزن و چربیش نباشم.

برم استخر، یعنی استخرا باز بشن...به اندازه این یه سال شنا کنم.

هر روز فیلم ببینم تا این ۱۵۰ تا فیلم مونده توی هارد تموم بشه.

برم نمایشگاه کتابی که امسال برگزار نشد..

موهامو دکلوره کنم تا بتونم دوباره آبیشون کنم و دکلوره گند نزنه به موهام.

بریم آلمان و نگران مامان اینا و حجاب و نظام ارزشی و سایر نباشم.

بلاخره یه روز، تیپ مورد علاقه امو داشته باشم، بدون در نظر گرفتن چیزی.

یه روز پارسا فقط بخنده، گریه نکنه کلا.

 

+ فردا موعد واکسن ۶ ماهگی.

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۵
ارکیده ‌‌‌‌

سلام گلای تو خونه، حالتون چطوره؟ :))

خب بیاین یکم براتون از پارسا بگم :دی

+ ۷ روز داریم تا ماهگرد ششم. ایده دارم واسه عکس ماهگردش، ترس دارم واسه واکسنش و دارم یاد میگیرم غذا کمکی چطور براش درست کنم... از این به بعد قراره حسابی کارم در بیاد! الان نه ولی برنامه غذایی ماه های بعدش، کلی دنگ و فنگ داره...

+ اینم بمونه یادگاری، از اولین باری که خودم ناخون هاشو گرفتم ^-^

+ کوچولو خیلی بلا شده، هوشمندی رفتارش بیشتر شده و کیف میکنه که وایسونیمش. دیگه خیلی کم میگه "آغون" ولی تا دلتون بخواد جیغ میزنه و سعی میکنه صحبت بنمایه!

+ بچه داری بین قله و قعر یه منحنی در نوسانه. قله یعنی ذوق و دل رفتن واسه شیرینی هاش، آرامشِ خوابیدنش، خندیدن هاش و ... و اما قعر، یعنی گریه های کلافگی، نق زدن، بغلم کن، "خوابم میاد ولی نمیخوابم" و ... و ممکنه توی روز هر دو حالت رو دفعات تجربه کنی! در نتیجه، بچه داری یعنی تمرین صبر و تحمل بالا...

+ اپ سرآشپز پاپیون رو مدت هاست روی گوشی داشتم یکی دوبار هم رفته بودم توش و گفته بودم به به و چه چه. ولی تا همین هفته اخیر ازش استفاده نکرده بودم. تا این که چیکن استراگانف رو درست کردم، بعدش شامی و کیک یخچالی و ته چین! امروز هم جرات ورزیدم و کوفته باقلا درست کردم که خوب شد، عالی نه ولی واسه اولین بار، خوب بود :)

+ ای کاش میشد ورزش رو هم شروع کنم... ۸ کیلو اضافه وزن پیدا کردم... و دارای یک عدد قلمبه در ناحیه شکم... فاجعه است ...کاش فرصت بشه یکم تمرین توی خونه رو شروع کنم.

+ میدونین آرزوم چیه توی این دوره؟ یه خواب ۸ ساعته.. شب تا صبح... خواب صبح... 

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۳
ارکیده ‌‌‌‌

هربار که سعی میکنم ببخشم، فکر میکنم تمام شد، راحت شدم. اما دوباره همه‌ی خشم و نفرت برمیگردد، شاید با شدت خیلی بیشتر. حداقل حالا میدانم، بخشش های یهویی، مال همان فیلم ها و داستان هاست. ما آدم های معمولی باید جان بکنیم تا از عمقِ سیاهیِ تنفر یک اینچ کم شود...

آقای خوبی ها... آقای مهربانی... برای شما مینویسم...

خسته ام از این حجم نفرت که‌ توی سینه ام انباشته شده... کمکم کنید، نجاتم دهید، دوست دارم یکبار دیگر دنیا برایم گلستان شود، آدم ها دوست داشتنی باشند و به جای خنجر، لبخند داشته باشند.

آقای من...

به حرمت این شب زیبا یاریم دهید

دوست دارم، ببخشم... رها شوم...

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۰۷
ارکیده ‌‌‌‌

سلام :)

+ قبلا نوشتم که پدرهمسر یک هفته قبل از عید حالش خراب شد و دستمون بند شد تا همین الان، تازه اگر قند و فشار هم کنترل بشه، باید بریم سراغ مشکلاتی که توی بیمارستان مشخص شد دارن و بیخبر بودیم تاحالا... توی این مدت وضعیت خونه ما هم بهم ریخت. شب های تنهایی و نگرانی و موقعیت ناراحت کننده ای که تا حد زیادی خودم مسببش بودم، با درک نکردن شرایط. ان شالله که دیگه پیش نیاد ولی اگر اومد، امیدوارم پخته تر عمل کنم و خدا راضی باشه ازم...

توی این مدت، با همین بهم ریختگی کوچیک، فهمیدم قدر چه نعمت هایی رو نداریم...میگم "سلامتی" ولی تا وقتی دقیقا برامون اتفاق نیافته متوجه نمیشیم و جالب اینه که تا عافیت به دست میاد، دوباره خیلی زود فراموشش میکنیم. این که هفته ای یبار به مادر و پدرامون سر میزدیم و محتاج کمکمون نبودن، الان مشخص میشه که برای شب تنها بودن استرس دارن و میخوان کسی کنارشون باشه. اگر بخوام تک تک چیزایی که این مدت ازشون محروم شدیم و قدرشون دستم اومد رو بنویسم، طولانی میشه... دنیا دار آسایش نیست ولی آرزو میکنم خدا برای هرکس گرفتاری ای میفرسته، راه برون رفتش رو هم بهش بده...

 بگذریم :)

+ این روزا چی میبینم؟ فصل۲ سریال شهرزاد (فصل اولش برای سال ۹۴ بود) رو خریدم و دارم میبینم. گند زد به اون تصور خوبی که ازش داشتم. فوق العاده بی رمق و بی کشش...  ولی در کنارش مستند One Strange Rock رو به پیشنهاد مهناز جان میبینم که عالی براش کمه! آب دستتونه بذارید زمین، برین ببینین این مستند رو و یه تسبیح هم کنار دستتون باشه تسبیح خدای بزرگ رو بگین. میگن سیر در آفاق؟ دیدن این مستند رو بذارین جز عبادات اصلا و هرجاش گفت،"شانس" جایگزین کنین با "خدای قادرِ بی‌همتا" 

+ بلاخره بعد از مدت ها یه کتاب هم دست گرفتم، هزار و یک شب. جلد اولم و تا اینجاش خوب بوده... جالبه خوندن داستان هایی به این قدمت... :)

از ته دل آرزو میکنم، هرجا هستین خوب باشین و تاج سلامتی، بالای سرتون :)

۱۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۳۳
ارکیده ‌‌‌‌

حالمم خوبه، خداروشکر :)

۱۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌

1. فاصله مثل تَرَک روی شیشه است . هرچقدر هم کم امّا وقتی افتاد دائم هراس شکستن و ریختن داری . پاره‌پاره . تیزتیز ...

فرشید فرهادی

 

2. ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺷﻮﻫﺮﺵ/ ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﺣﻘﺎﻕ ﺣﻖ ﻫﻤﺴﺮﺵ/ ﻣﺜﻞ ﻣﺠﻨﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ/ ﺷﻮﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﺮش/ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ... ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻋﺮ ِ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﺧﻨﺠﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ/ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻓﺘﺮﺵ/ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ... ﻧﺪﺍﺭﺩ؟ ! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﻄﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ/ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ/ ﺳﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﯿﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪ ﻭ/ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﯼ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﺮﺵ/ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻻﺍﺑﺎﻟﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ/ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺳﻤﺘﺶ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ/ ﻣﺜﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﺵ/ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭﺵ/ ﻻﺟِﺮَﻡ ﻓﺮﺟﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ/ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﻨﮕﺮﺵ/ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ... ﻣﺜﻞ ِ ... ﺷﺒﯿﻪِ ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ! ﺧﺴﺘﻪ ! ﻫﻤﯿﻦ/ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ، ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺭﺍ، ﻓﺮﺽ ﮐﻦ ... ﺧﺴﺘﻪ ﺗَـﺮَﺵ!

رضا طبیب زاده

 

3. محو توی غبار برگردی / به خودت سوگوار برگردی / او نباشد تو را صدا بزند/  باز بی اختیار برگردی / - به خدا شوخی قشنگی نیست / بروی پای دار برگردی/  خسته باشی از آنچه می بینی/ خسته باشی... به غار برگردی...

محسن انشایی

 

4. وقتی میگویند نیست...برق را گفته باشند یا کاغذ، من یاد تو می افتادم!

علیرضا روشن

 

5. یه جوری بریدم از این زندگی/ که روزام و تو گریه حل می کنم / من انقد از آغوش تو خالی ام / که هر شب خودم رو بغل می کنم...

پویاجمشیدی

 

6. آشوب، همان حس غریبی ست که دارم/ وقتی که به لب های تو لبخند نباشد/ درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست/ در تک تک رگ های تو هر چند نباشد/ من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر/ زنجیرنگاه تو که پابند نباشد/  وقتی که قرار است کنار تو نباشم/ بگذار زمان روی زمین بند نباشد...

رویا باقری

 

7. تشدید در اُحِبُّ پر از ریزه کاری است / یعنی که دوست دارمت این روزها شَدید!

مصطفی نجفی

موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۲۵
ارکیده ‌‌‌‌