روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

یکی از آرزوهام اینه

که رها شم از حرفای خاله خانباجی، این که کی چی گفت و چیکار کرد و چه غرضی داشت و داره. خسته شدم. با تمام وجودم خسته ام...این گره کور توی دلم نبود تا به دنیا اومدن پارسا و حرف و حدیث‌های جاری! هشت ماه و نیم گذشته ازش و در ظاهر هیچ حرفی ازش نیست ولی توی دلِ من، این گره کور و کور و کورتر شده... از چشمم افتاد و خودم دارم تاوان از چشم افتادنش رو میدم، با نفرتی که ازش دارم حتی وقتی اسمش میاد! 

دلم میخواد رها شم و توی بند حرف ها نباشم...نمیدونم میشه؟ کسی تجربه ای توی این زمینه داره؟

 

+ راستی سلام. مدتی نبودم...حالتون چطوره؟ :)

+یادتونه دو سال پیش حدودا، یه چالش عکس روزانه داشتم؟ چندماه هر روز از خودم عکس گرفتم و نتیجه الان شاهکار و عجیبه... ! این همه تغییر، توی دو سال! باورم نمیشه... دوباره شروعش کردم :)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۱
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۹)

سلام ارکیده جان . چه خوب که نوشتی دوباره بعد از چند وقت 

راستش منم بعد ازدواج به این خاله خانباجی بازی ها افتادم و وقتی دقت کردم دیدم واقعا به خاطر ادماییه که اطرافمن و حرف و قضاوتشون برام مهمه. وقتی از اون فضاهای خاله زنکی اون چند نفر دور میشم حالم خوب میشه ... 

 

احساس میکنم هرچی بیشتر غرق بشیم توی این فضاها و ادم ها ، سنگین تر و سیاه تر و خسته تر میشیم

پاسخ:
سلام عزیزم.. ممنون :)

ای کاش میشد دور شد ازشون، کاش میشد حذفشون کرد... ولی متاسفانه از نزدیکترین هان و اصلا امکان نداره دوری... همین که تا اخر عمر باید این خاطره و حرف ها، با دیدنشون برات یادآوری بشه، بیشتر عذاب آوره‌

دقیقا... به نظرت میشه غرق نشد؟ میشه شنید و فراموش کرد؟ میشه گذشت؟
۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۴:۱۷ نیــ روانا

منم بیزارم از حرف و حدیث و خاله زنک بازی و برای همین هم روابطم خیلی محدوده و هم در همون محدوده هم در اغلب موارد رسمی هستش

ولی میدونی ارکیده

بعضی حرفا هست که هیچوقت فراموشت نمیشه و هر وقت بحث اینجوری پیش میاد بلافاصله یادشون می افتی

من دو تا مورد این شکلی دارم که متأسفانه جفتش مربوط به پدرشوهر هست که خیلی جاها هم کمک حالمون بوده و خیلی زیاد دوسشون دارم ولی نمیتونم این دو تا حرفشون رو فراموش کنم هرچند شاید اگر بگم چی بوده به نظر بقیه مسخره باشه ولی منو 10-15ساله که درگیر خودش کرده و هر وقت یادم میاد غصه م می گیره

پاسخ:
منم بعد ازدواج کم کم فهمیدم، هیچ وقت با خانواده شوهر نباید از یه حدی صمیمی تر شد، هر چقدرم خوب و با ایمان و ... باشن آخر یه کاری باهات میکنن که میفهمی از خونشون نیستی...

همه آدما مجموعه ای از خوبی ها و بدی هان. ولی نمیدونم چرا این بدی‌ها و بدکردن ها، اینقدر چسبنده و آزاردهنده ان؟ کی قراره آدم از دستشون راحت بشه؟ چندبار با یادآوریش دل آدم باید بشکنه و اذیت بشه؟ :(
۱۰-۱۵ سال خیلی زیاده واسه اذیت شدن...:((

قدیما یه شخصی که خیلی مورد قبول من بود بهم گفت تو میانگین نزدیک ترین ۵ نفر زندگیت میشی. پس سعی کن اون ۵ نفر رو درست انتخاب کنی. من بهای سنگینِ تنها بودن رو دارم میپردازم که با اینجور ادما وارد روابط صمیمی نشم. چون من توی شهر همسرم کسی رو جز اونا نمیشناسم . ولی با اونا هم فقط توی مهمونی ها در ارتباطم و حتی توی مهمونی هم سعی میکنم وارد اون حلقه های پچ پچی و دور از بقیه شون نشم. 

از نظر من هر نزدیکی رو جز پدر و مادر میشه محدود کرد . اگه راهی نداشته باشه که از آزارشون در امان باشی 

پاسخ:
عزیزم‌.. تو که خیلی تنهایی اونجا‌‌‌...
به نظرم سخت ترین امتحان واسه ما خانوما، همین مداراهای فامیلیه، نه ببری، نه نزدیک بشی‌... حرفا رو هم اگه مجبور شدی، بشنوی ولی خودت مثل اونا عمل نکنی..
امیدوارم هممون سربلند ازش بیرون بیایم..

من به همه میگم برام مهم نیست خاله خان باجی و خاله زنک بازی هاشون.هرکسم حرف میاره برام شونه بالا میندازم.حقیقتا تو خلوت خودم خیلی ناراحت میشم از حرفا و رفتارا ولی جلوشون بی اهمیت جلوه میدم این باعث شده کمتر برام خبر بیارن فلانی چی پشت سرم میگه:)

بزن به بیخیال

خاله خان باجی ها دنبال هیجانن اگه بهشون ندی و نتونن ازت تغذیه کنن میرن سراغ یکی دیگه:)

پاسخ:
ببخش که خیلی دیر دارم جواب میدم...

آره درسته... هرچقدر بی اهمیت نشون بدی؛ بعدش توی خلوتت نابودی... مشکل من همون خلوته است اونجا که خودتی و حرفای بدی که شنیدی...

سلام عزیزم حرف های دکتر هلاکویی خوبه

یه پیج تو اینستا هست

@khoda

کلیپ های خوبی میذاره شاید کمکت کنه

پاسخ:
ممنون آلاء عزیزم

حتما دنبالش میکنم :*
۱۷ دی ۹۹ ، ۱۴:۲۵ سیروان REGA
ارکیده خانوم بنظر من تمام این صحبتها نتیجه یک حسادته و بس. بزار با یه سوال روشنتر کنم صحبتمو. شما به کسی که از خودتون سطح پایینتری داره حسادت میکنین؟؟؟ حالا چه تحصیلی چه شخصیتی چه موقعیت و موفقیت کاری چه خانوادگی چه روابط و صمیت بین خودتون و همسرتون باشه!! خب طبعا کسی که میاد پشت سرتون خاله خانباجی بازی در میاره و صفحه میزاره و بد میگه داره یکجایی کمبود و کوچیکتر بودن خودشو نسبت به شما جبران میکنه و یقینا بدونین که شما خیلی ازش سرترین که اینقد بهش فشار اومده و داره با این حرفا سعی میکنه شمارو کوچیکتر جلوه بده تا که کوچیکتر بودن خودشو مخفی کنه و همیشه اینجور صحبتها رو دایورت کنین به اونجای اسب رستم
پاسخ:
شاید حسادت هم درش درگیر بوده
ولی توی مورد ما، حس میکنم بیشتر درک نکردن طرف مقابله و شرایطش رو نسنجیدن ...

خداروشکر با گذشت زمان، این مشکلی که ازش نوشته بودم، خرده خرده حل شد و حسم دوباره نسبت به اون خانوم، خوب شد :)
۱۷ دی ۹۹ ، ۱۷:۰۲ سیروان REGA
من از لحاظ روانشناختی این قضیه رو گفتم کسایی که پشت سرتون ازین کارا و صحبتها راه میندازن قطعا دچار این وضعیت حسادت هستن حالا به هر طریقی و هرنوعش که باشه خب خدارو شکر که این روابطتونم رو به بهبود هستش
۱۷ دی ۹۹ ، ۱۸:۰۷ سیروان REGA
سختگیر نیستم ولی ... حالا تا ببینم چی میشه ولی قول نمیدم اما سعی میکنم به حرفت گوش و عمل کنم ارکیده خانم هر زوز عکس بگیرم البته میشههفتگی هم عکس گرفت کافیه برای هر روزی کهفکر میکنی میتونی عکس بگیری یاداوری گوشی رو تنظیم کنی هر هفته یاداوری کنه
پاسخ:
هر جورررر که راحتین... صرفا یه پیشنهاد بود.

یه چالش روزانه، که هروقت حوصله شو داشتین، میتونین شروع کنین. :)
۱۷ دی ۹۹ ، ۱۸:۱۸ سیروان REGA
از پیشنهادت ممنونم فعلا که به دو دلیل امکان شروعش رو ندارم اما بزودی حتما شروع میکنم مطمینم نتیجه خوبی آخرش خواهد داشت اما روزانه یا هفتگی رو اونموقع تصمیم میگیرم
پاسخ:
خیلی‌هم خوب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">