و اما از احوالات...
+ تابستون که شروع میشه، مدل برنامه ریزی هم فرق میکنه. بولت ژورنال و پلنر هفتگی رو جمع کردم و پلنر ماهانه رو مجددا نصب کردم، کارها و رویدادهای مهم هر روز رو مینویسم و اگر احیانا کارهای روزانه خیلی زیاد بود و دائم توی ذهنم چرخ میزد، توی نت گوشی مینویسم.
+ توی این بیست روز بعد امتحانا، رفتم دکتر تغذیه و رژیم بارداری گرفتم، مشاوره قلب رفتم. کتاب "من و کودک من" دکتر فیض رو خریدم، خیلی عالیه! کلاس های بارداری هم شروع شده، بسیور خوب بود. خلاصه که دارم آماده میشم :))
+ هنوز سر خریدا و سیسمونی نرفتیم. باید کم کم اتاقشو آماده کنم، ایده هاتون رو برای تزئینات خصوصا کارای نمدی پذیرایم (ممنون از آلاء عزیزم بابت پست اختصاصی *-*)
+ اولین تکون! دراز کشیده بودم گاندو میدیدم که یه لحظه انگار توی دلم یه حباب ترکید! اولین بار بود، شوکه شدم و شک کردم :)) از چند روز پیش حبابا بیشتر شده ولی ناواضحه جوری که نمیشه مطمئن بود تکونای کوچولومه یا قل قل دل! :)
+ خیلی وقت بود دل درست نمیشد کتاب بخونم، بلاخره "بازمانده روز" رو تموم کردم و اولین کتاب هری پاتر رو ۲ روزه خوندم. تمام صحنه های فیلم جلوی چشمم میومد. هنوز نمیتونم تصمیم بگیرم، کتاب دلچسب تره یا فیلم؟ :)
+ فیلمممم هم دیدم! بیشتر سعی میکنم فیلمای انیمیشنی یا فیلم با حاشیه امن ببینم :)) با وجود این که بدم نمیاد یکی دوتا فیلم ترسناک ببینم، حسابی خودمو نگه داشتم :دی فیلمایی که دیدم همشون خوب بودن ولی در حدی نبوده که معرفی کنم.
+ خدایا چرا اینقدر توی خونه کار هست؟! من توی ایام درس و دانشگاه، چیکار میکردم؟! گاهی وقتا اصلا گذر زمان رو نمیفهمم و بعدا که میخوام تعریف کنم، میبینم چیز خاص قابل ذکری نیست ولی همش مشغولم و تقریبا سرپا! خاصیت خانه داریه البته...
+ ببخشید پست خیلی گزارش گونه و دم دستیه ولی دوست داشتم حال این روزها ثبت بشه :)