بیچاره کسی که از رحمت الهی، که گستره ی آن همه چیز را فراگرفته، محروم بماند.
از همه ی راهها آسانتر و نتیجه بخش تر "حسن ظن به خداوند" است،
چرا که رفتار خداوند با بندگانش متناسب است با گمانهای آنان نسبت به وی..
بار پروردگارا ! یقین و حسن ظن به خودت را روزی ما گردان.
دیروز را یادت هست؟
من بودم و تو و فردا
امروز هر سه مان هستیم
و آرزوها در دستانمان چشمک میزند
راستی یادت هست آن وقت ها چقدر بالا بودند، بالا و بالاتر
قد می کشیدیم، با دست نشانشان میدادیم
باورت می شود
توی جیبت پر از ستاره باشد
تو که لبخند میزنی، آینده را می بینم
با هم دوست بودند، عین دوتا خواهر!
گره در کار یکیشان می افتاد، آن یکی هم و غمش می شد گره گشایی. یاور هم بودند و خیرخواه هم.
شنیده بودند که خدا ستارالعیوب است، آن ها هم گسترده می شدند و عیب یکدیگر را می پوشاندند. هر یک در غیاب خواهرش، از او دفاع می کرد. نه این که نسبت به هم اشتباه نداشته باشند؛ نه، بلکه عذر هم را می پذیرفتند، یکدیگر را باور داشتند. صحبت هایشان لطیف بود و محترم. خدا می داند چقدر یکدیگر را دوست داشتند.
می گفتند خدا آن ها را خواهر هم کرده، می گفتند روز غدیر عقد اخوت خوانده اند؛ نهال دوستیشان را آن روز کاشته اند و الان درخت پر باری شده...
پ.ن: تقدیم به همه ی کسانی که دوستان خوبی دارند و دوست خوبی هستند.
تقدیم به دوستان خوب خودم :)
پذیرفتن اشتباه مثل سقوط بود
وقتی روی شانه های بت کاهی نفسش ایستاده بود...
پ.ن: برای یک بار هم که شده، میخاهم ابراهیم باشم و خودشکنی کنم...
خدایا قلبمو وسعت بده که بتونم همه رو دوست داشته باشم، که بتونم همه رو ببخشم...
راه هر کسی رو بهم نشون بده که بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. خدایا همه بنده های توان و تو دوسشون داری، محبت کسایی رو که دوست داری به قلب منم بیار...
خدای مهربونم، به قلبم وسعت بده که بتونم همه ی رفتارهایی که خوش آیندم نیست رو ببخشم.
خدایا کمکم کن خودمو ببخشم، رنجم چند جانبه است وقتی، من عذاب میدم، من رنج میکشم و منم مجموع همه ی این من ها...رنج میکشم همه ی عذاب ها رو...
خدایا، تو آرامش منی.