روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

از خدا پرسیدم: وقت داری با من صحبت کنی؟

خدا لبخندی زد و پاسخ داد : زمان من بی نهایت است٬ چه سوالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟

من سوال کردم : چه چیزی در آدم ها شما را بیشتر متعجب می کند؟

خدا جواب داد:

- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دو باره آرزو ی این را دارند که روزی بچه شوند!

- اینکه سلامتی خود را به خاطر پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند!

- اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و زمان حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینه زندگی می کنند!

-اینکه به گونه ای  زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند!

دست خدا٬ دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت...

سپس من سوال کردم : به عنوان پروردگار ٬ دوست داری که بندگانت چه درس هایی از زندگی بیاموزند ؟

- اینکه یاد بگیرند٬ که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.

- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخم ها التیام یابند.

- یاد بگیرند٬ که فرد غنی٬ کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین هاست .

- اینکه بدانند٬ دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند ولی آنرا دو چیز متفاوت ببینند.

- اینکه یاد بگیرند٬ کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.

با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید متشکرم٬ چیز دیگری هست که دوست داشته باشید آن ها بدانند؟

                 فقط اینکه بدانند من اینجا هستم .....همیشه

 

| پنجشنبه ۲۷ خرداد۱۳۸۹ | | ارکیده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۳/۲۶
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">