وقتی خیلی سخت میشه حفظِ امید، چیکار میکنین؟
هیچی بهم میریزم گریه میکنم میرم بیرون راه میرم سعی میکنم بیخیال شم بیخیال که نه ولی جوششو نمیزنم یا با خودم میگم هرچی شد شد.. این اخریه بیشتر جولب میده. تازه یه عالمم سر خدا غر میزنم
میدونی آدم نمیدونه آخرش قراره چی بشه. این خودش یه ذره استرس داره ولی باید سعی کنیم روزهای خوب بعدی رو تویذهنمون تصور کنیم. اونوقت حتی با صبر کردن هم حالمون بهتره:))
ناامید میشم...
من خیلی حالم ک بد میشه بدنم مریض میشه و بی حال انق خوابم میبره تا اون برهه از زندگیم رد شه
نمیدونم. فقط میدونم هیچ چیز دائمی نیست ...
کتاب میخونم:)
و گاهی صحبتای روان شناسانه گوش میدم
نمیدونم کار خاصی نکردم. صبر کردم که به خودم بیام. گاهی نیاز داریم خسته بشیم.
میخواستم بگم ناامید میشم، ولی یکی قبلا گفته. پس من افسرده میشم D:
از خدا میخوام خودش روزنه امید رو بهم نشون بده و راهش رو هموار کنه و دستمو بگیره.
از مادر بودن خسته شدی!
توکل کن به خدا خودش راهی باز میکنه
انقدر صبر میکنم تا حفظ امید آسون بشه بالاخره:)