روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

دیدن

‎۹۷

فجیع تراز خبرِ رفتنت

رفتنت بود

و تا مرز کوری گریستم آن شب؛

چرا که تفاوت هولناکی بود میان شنیدن و دیدن

چرا که باید چشم هایم را فراموش میکردم

و بر دو چاهِ تلنبار از خاطره سرپوش می گذاشتم

چشم هایم را بستم، اما

نگاهم به درون باز شد

و زنی را دیدم که در تمام گوشه های تاریکم مویه می کرد

و دهانش

هنگام ادای آخرین "دوستت دارم" فلج شده بود


صبح

زیر شانه اش را گرفتم و بدرقه اش کردم

و سپردم هر هشت ساعت تلقینش دهند

که "هر جیبی سوراخی دارد اندازه افتادن یک کلید"

جمله ای که از شنیدنش

زارزار

زیر خنده زد

کلید خانه ام از سوراخ جیب مردی افتاده است

سال هاست بیرون خودم ایستاده ام

و از سوراخ کلید، زنی را نگاه میکنم

که در تمام گوشه های تاریکم کز کرده است


زنی 

که هر هشت ساعت از خودش می پرسد:"او به که رفته است، که برنمی گردد."

و در جواب خودش

قاه قاه

زیر گریه می زند.

لیلا کردبچه، از دفتر "آواز کرگدن"


پ.ن: به شدت دوست داشتم لیلا رو... اما‌ گاهی چنان غم شعرهاش زیادی میکرد که از چشم هام سرریز میشد... بدون هیچ نقطه مشترکی، بدون هیچ همذات پنداری...

اگه حال دلتون خوب نیس، سراغ دفترهاش نرید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۱۶
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۲۳)

این اخرش چه باحال گفته قاه قاه زیر گریه میزند...تلفیق جالبی بود..
پاسخ:
آره...
تعبیرهاش همه معرکه ان ولی به شدت حال بدکن :|
سلام :(
پاسخ:
سلام بر تسنیم عزیزم :*

عجب سوغاتی بدی، نه؟ :/
نه، بد نبود، چون من چهار خط یکی خوندم 😂😂😂 متن ادبی خیلی به مذاقم خوش نمیاد 😊

ناراحتیم واسه اینه که برگشتی اصفهان و من ندیدمت :(
پاسخ:
شعره در واقع :دی

آخ آخ... آره... تسنیم نمیای از این وراا؟
زن که باشی دست خودنیست:(
پاسخ:
اوهوم :(
چندتا شعراش هم مادرانه بود، دلمو خراش میدادن...
یه سایتب این شاعر رو زبان دخترهای مجرد مانده معرفی کرده بود
پاسخ:
لیلا مادر هم هست، و شعرهای مادرانه سوزناکی هم داره
فکر میکنم خودش تجربه ‌کرده از دست دادن بچه در بارداری رو...
نب بابا! ما و سفر؟ :)
پاسخ:
آره، پاشو خودت مستقلانه بیا
بگو میخوام برم خونه دوستم :)
سالهاست بیرون خودم ایستاده ام!!!
چققققدر اینجاشو دوست داشتم
پاسخ:
او به که رفته است که برنمیگردد؟
:)
واقعا خیلی تاسف برانگیزه ....
باید بره دکتر. درسته؟
چجوری میتونه بگه :
متن ادبی خیلی به مذاقم خوش نمیاد!!!
پاسخ:
:|

مشخصه!
خط اخر نقل قول از اون بنده خداست!! نه من
پاسخ:
آهان.

خب دوست نداره حتما :)
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۵۸ آقای سر به هوا :)
- ___-
پاسخ:
:))

زنی 

که هر هشت ساعت از خودش می پرسد:"او به که رفته است، که برنمی گردد."


چقددددر غم داشت این متن

حتی تو حال خوب هم نمیشه سراغش رفت

پاسخ:
آره خیلی...
یک از یک سوزناک تر...
ولی تعبیرهاش خیلی قشنگ بودن
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۳۳ پشمآلِ پشمآلو
قشنگ بود
پاسخ:
:)
تو اومده بودی مشهد?! :///////
پاسخ:
نمیدونسی محبوبه؟
هی میخواستم بیام بهت بگم... گفتم شاید سرت شلوغه که چیزی نگفتی
یه پست گذاشته بودم واسش
وای نه نمیدونستم 😞
کی اومده بودی?
خره این چه حرفیه 
اطلاع میدادی خو 😞😞😞😞
پاسخ:
امروز صبح راه افتادیم
باور کن تو این چند روز، چندین بارر اومدم بهت پیام بدم. بعد گفتم مزاحمش نشم
فکر میکردم پست رو خوندی :|

خلاصه ببخشید :(
خیلی بدی ارکیده
می کشمت 😢
چقدر دوست داشتم ببینمت (منکه دیدمت.. ملاک هم صحبتی باهات بود :|)

ضمنا تو مگه پست دیدار های بلاگرانه مو نخوندی
من کلا استقبال می کنم
اصلا نمی دونستم اومدی وگرنه خفتت می کردم 😐
پاسخ:
:(
باور کن بیشتر از همه به فکر تو بودم. از قبل سفر... ولی حس کردم ممکنه مزاحمت بشم، آخه عمه ام که مشهد بود یبار از این که هرکی میاد مشهد بهش سر میزنه گله میکرد، ذهنیت خوبی نداشتم... گفتم تو تعارف میافتین وقتتونو میگیرم..

حالا اشکال نداره، من نامه ام رو پستی میدم نه حضوری :دی
نه خله این چه حرفیه اذیت واسه چی؟ :| 
تازشم من با کسی تعارف ندارم
اصلا این کلمه توی فرهنگ لغاتم جا نداره (از کامنتام مشخص نیست? ;)  )


دیوونه : )))
پاسخ:
یادم نبود تارف نداری :| :)))

حالا ایشالا شما اومدین اصفون :)
ان شاءالله

شهر زیبا و سرسبز و تمییییییز ایران
پاسخ:
قدم محبوبه خانم و خانواده به روی چشممون :)
فدای شوما

آیکون برداشتن کلاه از سر و خم شدن : ))
پاسخ:
عزیزی :))

قربوندون :)
این دو خط نوشته ی من شایسته شما نیست و شاید یک از هزار رو نگفته باشم اما دوست داشتم بنویسم بماند به یادگار
پاسخ:
از سر من هم زیاده.. 
خودتون خوبید و لطف داشتید به بنده :*
چقدر خوب بود دیدنتون :)
ترجیح میدم نخونم ..
پاسخ:
خیلی هم خوب :)
دلسوز بود...
حالمون که از اولش خوب نبود ولی خیلی سفت شدیم،شاید رفتم سراغش یه روزی ...تشکر
پاسخ:
ایشالا خوب باشید همیشه...
خواهش میکنم
ترسیدمـحالم بد شه کامل نخوندمش
پاسخ:
عزیزم ...
حالا اینقدام حال بد کن نبوداا... نهایت آدم یه لحظه دلش میسوزه :)
همزاد پنداریم بالاست خودم و میذارم جای شاعر
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">