۱.
یکی از ایده آل هام اینه که، ازخونه برم بیرون و بعد از چند ساعت برگردم، ببینم که گوشیمو جا گذاشتم و اصلا نفهمیدم. ترکِ عادتِ مزخرفِ چسبندگی.
۲.
پاییزه یا چله تابستون؟ شمشادا زرد شدن. برگ های درختا زرد. توی پیاده رو، صدای خش خش برگ های خشکه... سپر بلای بی تدبیری ما شدن، درختای زبون بسته...
۳.
بزرگ شدم! "تنها" رفتم آزمایش دادم. "تنها" رفتم دکتر. کلاس "خیاطی" ثبت نام کردم. تازه ترسم خیلی کمتر شده از سبقت و ماشین های بزرگ. این چند روز ۵-۶ سانت قد کشیدم :))
مونده "تنها" برم خرید لباس و پارچه. :)
۴.
توی کلاس طراحی، از بحث پرسپکتیو بلاخره اومدیم بیرون و طراحیِ آناتومی بدن شروع شد. خیلی هیجان انگیزه :))
۵.
اینقدر که وقتی از خیابون دانشگاه رد میشم، ذوق میکنم. اون ۴ سالی که میومدم همین دانشگاه ذوق نداشتم. خاصیتِ ارشده، یا دوری یه ساله از درس و بحث؟ :))
۹۷/۰۵/۰۳