روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

فوبیا

‎۹۷
یبار تصمیم گرفتم یه لیست از ترس هام بنویسم تا بعدا کم کم بتونم باهاشون مواجه بشم. توی لیستم از دست دادن های زیادی هست، چیزایی که هیچ وقت نمیشه جلوشونو گرفت. بعضی از ترس ها هم شاید عجیب باشن مثل ترس از حرکت سریع یا ماشین های سنگین در حین رانندگی، که فکر کنم با تمرین میشه برطرفشون کرد.
اما امروز یه چیز جدید دیدم، یه ترس پنهان... چیزی که باعث میشه وارد خیلی از بحث ها نشم، دور آدم هایی که زبون تندیی دارن رو خط بکشم و خیلی وقت ها فکرهام رو برای خودم نگه دارم.
من از توهین میترسم. از این که کسی با لحن تند باهام صحبت کنه،‌ قضاوتم کنه و با رفتار و کلامش بهم توهین کنه خیلی میترسم. میدونم که همه از توهین بیزارن ولی شاید مثل من به خاطر ترس از توهین، خودشونو از گفت و گوها کنار نکشن. شاید مثل من اگه راننده اتوبوس بلند بگه: " پس چرا ایستگاه قبل پیاده نشدی؟" بغض نکنن و تا آخر روز حالشون بد نشه...
خب حالا حداقل میدونم ریشه اش کجاست... شاید بشه تمرین کرد... شاید بشه نترسید...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۲۳
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۲۲)

تصمیم تون واقعا تحسین برانگیزه

حتما میشه ... حتما 
حداقلش میشه کمترش کرد :)

موفق باشید 

____________________________
ایده ی خوبی بود ... باید این لیست رو هم اضافه کنم (عجیبه که تا حالا انجامش ندادم)
پاسخ:
مواجهه؟ 

امیدوارم بشه... هرچند... مثلا برای ترس از کامیون باید سعی کنم خودمو تو موقعیتش قرار بدم، ازش سبقت بگیرم. از کنارش رد شم. ولی برای این... بذارم بهم توهین شه...؟ سخته...

بعد از اضافه کردنش، خودتونو بهتر میشناسین :)
من به شدت از نه شنیدن می‌ترسم!
مثالی که برای توهین زدی برام ملموس نبود خیلی، مثلا راننده سرم داد بزنه عصبانی میشم، اعتراض می‌کنم به بی‌منطقیش، بغض نمی‌کنم. شاید توهینی حس نمی‌کنم، بیشعوری حس می‌کنم ^_^

اگه زدن حرفات به کسی آسیب نمیزنه، نگهشون ندار چون به خودت آسیب میزنه. ولی یه دفعه نمیشه، باید کم‌کم آدم خودشو قوی کنه. منم تو این حوزه باید رو خودم کار کنم، یه کم اشکم دم مشکمه :)
پاسخ:
من با نه کنار میام ولی :))

خیلی تند میرفت،‌ ایستگاه رو رد کرد و رسید به چراغ قرمز، گفتم آقا در رو میزنین؟ جلوی همه، داد زد که... میگم که روحیه حساسی دارم تو این موارد. شاید اگه جای من بودی جوابشو میدادی که نایستادین ایستگاه قبل! وقتی من فقط بغض کردم!

نه به کسی که اصلا، ولی میترسم جوابشون بدتر بهم آسیب بزنه خصوصا تو مسائل اعتقادی
آره باید کم کم قوی شد...
بله مواجهه


خب بله بسته به هر مورد ممکنه نوع مواجهه و برخوردتون متفاوت باشه
در خصوص توهین هم باز بسته به شرایط متفاوته
بعضی جاها اتفاقا باید جواب اونو محکم و با قاطعیت داد
بعضی جاها هم باید برعکس سعه ی صدر به خرج داد و فقط سکوت کرد
بعضیا جاها هم شاید با کمی صبوری و توضیح بشه فرد مقابل رو نسبت به حرفی که داره میزنه اگاه کرد (که خب کمتر پیش میاد)

باید روی عزت نفس و اعتماد به نفستون کار کنید تا بار منفی اهانت هاشون خنثی بشه ... خیلی از اوقات دیدم افرادی رو که اتفاقا با صبوری و یک جواب محترمانه طوری طرف مقابل رو ضربه فنی کردن که خودش خجالت کشیده و پاشده اومده برای عذرخواهی


میگم که سخته اما شدنیه ... به هر حال این شخصیت برای تکامل نیاز به چکش خوری داره تا صاف و صوف بشه :)



مثلا در خصوص همین اتوبوس و تشر آقای راننده 
دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ شما حواستون نبود و یک ایستگاه رو رد کردید؟ یا مثلا شلوغ بود که نتونستید به موقع پیاده بشید؟


پاسخ:
موافقم با کار کردن روی اعتماد به نفس :)

بله بله.. چکش کاری میخواد :)

نه خیلی تند میرفت، چون اتوبوس خلوت بود و من همون نزدیک در نشسته بودم منتظر بودم بایسته تا بلند شم ولی اصلا توقف نکرد (تازه اون ایسگاه اصلی بود،‌ همیشه اتوبوسا کلی معطل میشن برای سوار و پیاده شدن...)
خلاصه که به محض این که رد کرد،‌ بلند شدم. بعدم ایستاد پشت چراغ که بهش گفتم...
اعصاب نداشت :|
۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۳ پشمآلِ پشمآلو
تورو با risorus.blog.ir اشنا میکنم
پاسخ:
درست نوشتی آدرسش رو؟
نوشته وبلاگ موجود نیست
خب پس اگه اینطوریه که مشخصا جناب آقای راننده اعصاب نداشته طبق معمول :/ و بی شعوری از خودش بروز داده

تو اینجور موارد همون اعتماد به نفسه که کمک می کنه 
چون نمیشه سرش داد زد یا باهاش دهن به دهن شد (با توجه به شخصیت و روحیه حساسی که دارید) بهترین راه اینه که با خودتون حرف بزنید 
بگید که تو اشتباه نکردی ... اون بیشعوره که نمی فهمه اشتباه کرده و حاضر نیست قبول کنه (گاهی حتی میشه از بین مسافرها اونی که نگاه خیره و چندشی نداره و یه ذره محبت و آرامش رو میشه تو نگاهش حس کرد رو انتخاب کرد و براش گفت که شما که دیدید خودش نگه نداشت بعد اونوقت سر من داد می کشه ... مطمئنا اون شما رو تأیید می کنه و خب همین قوت قلب و مرهم میشه)
البته گاهی هم همین حساسیت باعث میشه به هزار طریق آدم برای خودش و مظلومیتش روضه بخونه و بدتر بغضی بشکنه و بزنه زیر گریه
اینم خوب نیست، اینجوری خیلی آسیب پذیر میشین 



هووووف چقدر ور زدم

ببخشید
اینا دقیقا مصداق همون مطلب شماره یک دیشبم هستن :|
یعنی همون فصلی از زندگیم که ناخودآگاه پای پست شما جاری شد :|

بابت روده درازی و منبررفتنم دیگه باید ببخشید  :)
پاسخ:
من چشمام یکم ضعیفه چهره شو ندیدم ولی اون دید و حس کردم پشیمون شد. چون در رو باز کرد :)
آره اصلا شکی توش نداشتم که من اشتباهی نکردم ولی همین که صداشو بلند کرد، خیلی ناراحت شدم.
 اصلا اهل روضه خوندن نیستم حتی برای خودم! این ماجرا رو هم فقط برای همسرم تعریف کردم، و اینجا برای مثال...

ممنون که این همه وقت گذاشتین:)
این حرفا که بی ربط نبود، خیلی هم خوب بود، استفاده کردیم
ممنون :)
تو چه ایده های جالبی داریا:) 
پاسخ:
عزیزمی... ایده اش از اینجا بود.
https://rangirangi.com/30-hadaf-qabl-30-sal/
منم خیلی حساسم
پاسخ:
خوب نیست :|
خیییلی کار خوبی میکنی
منم فوبیاهای زیادی دارم
یکیش فوبیای حیواناته یکیش مردها و یکیش همین بی احترامی و توهین.
البته خودم به مرز جنون برسم همه رو به خاک و خون میکشم:/:دی
پاسخ:
مرسی :)
عجب ...
یا خدا...:دی
۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۰ چارلی ‎‌‌‌
یاد یه حدیثی از امام علی(ع) افتادم : «هنگامی که از چیزی می‌ترسی، خود را در آن بیفکن. زیرا گاهی ترسیدن از چیزی٬ از خود آن سخت تر است.» :)

اون ترس از توهین رو حتما در اولیت بذارید! چون همه تو زندگیشون موارد زیادی پیش میاد که بهشون توهین بشه، نباید بذاریم تاثیری داشته باشه رومون :)

+ و اینکه مجبور نیستین تنهایی به همه ترسا غلبه کنید! یه مشاور خوب شاید بتونه کمکتون کنه :)
پاسخ:
چه حدیث قشنگی. ممنونم :)

اوهوم. ترس قوی ایه

+ اوهوم... خب الان هنوز دارم لیست رو مینویسم.
مشاور هم فکرخوبیه. ممنون :)
منم همین جورم :///
پاسخ:
ای بابا... شمام؟ 
موافقم مثلا ترس از هزار پا :)
باهاش مواجه بشین ترستون قطعا میریزه :)
اتفاقا یه مطلب در مورد هزار پا  نوشتم (همین هفته گذشته) اگر دوست داشتین لینکش بهتون میدم :))



پاسخ:
از هزارپا به طرز وحشتناکی چندشم میشه. اصلا نمیتونم فک‌کنم بهش.
بله بله
لطف میکنین :)
آدرستونو نذاشته بودین اصلا
منم باید بشینم و از ترس هام یه گوشه ای بنویسم
عمومی کردنش جرات می خواد
پاسخ:
همون گوشه نوشتنش خوبه. نیازی به عمومی‌کردن نیست :)
۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۱۸ پشمآلِ پشمآلو
Risorius
یه i جا گذاشته بودم
پاسخ:
مرسی عزیزم :*
مرسی چه جذاب *_* بعد امتحانم کامل میخونمش:)
پاسخ:
اوهوم. من چندتا موردشو به کارهای روزانه ام اضافه کردم. مثل عکس هر روز :)
من بچگیا از مکالمه ای که تهش به «خفه شو» برسه خیلی میترسیدم !
بخاطر همین زیاد اهل دعوا نبودم :)

الانم خیلی متنفرم از این کلمه :|
پاسخ:
اوه..
من هیچ وقت مخاطبش نبودم الحمدلله‌... دوز حساسیت من خیلی بالاتر از این حرفاست! :))

امیدوارم هیچ وقت نشنوید :)
خب توو فضای پسرونه اینا که چیزی نیست :| :)
پاسخ:
بله شاید :)
من نیز هم!
پاسخ:
:)
۲۰ دی ۹۹ ، ۰۳:۳۰ سیروان REGA
سلام. میدونی منم بچگیام این نوع ترس رو شاید تجربه کردم و دلیلش رو خیلی سریع فهمیدم چنتا دلیل داشت اولا کمبود اعتماد بنفس دوما داشتن نطق قوی واسه بحث کردن و گفتگو و جواب سریع دادن و شاید ترس از دعوا برای من نوعی که به مرور روی همه شون کار کردم و الان هییییچ جا نمیزارم بهم تندی بشه کسی صداشو رام بلند کنه صدام بوقتش ده برابرش بلند میشه توی دعوام اصلا دعوایی نیستم اصلا ولی امتحان کردم چند بار پاش که بیفته بزن بزنی راه میفته که بیا و ببین:دی
پاسخ:
:))
من کلا روحیه بحث و ... ندارم
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۰:۵۷ سیروان REGA
بحث کردن با دفاع از خودت و شخصیتت و عزت نفست فرق داره .در هر شرایطی در حد یه جواب دندون شکن کار زیاد سختی نیست
پاسخ:
دفاع رو بله...
ولی بحث و تفاوت عقیده و اینا رو معمولا شرکت نمیکنم، 
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۱:۱۰ سیروان REGA
مثلا اینجا که در نورد راننده اتوبوس میتونستین بجای بغض کردن قاطع و محکم بگین به اون راننده بیشعور که اولا حق داد زدن نداره دوما وظیفشه تو هر ایستگاهی نگه داره و نیاز به گفتن شما نیست اون وظیفه ی ذاتی کارشو درست انجام نداده
پاسخ:
دقیقا...
نه نمیتونستم بگم، فقط بغض :|
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۱:۱۹ سیروان REGA
ایشالا که الان این طور نباشین چون الان یک مادر هستین و ضعیف بودن شما با این وضعیت منفعل شما اصلا برای روحیه و تربیت شدن آقا پسرتون با توجه به اینکه اینگونه شرایط ممکنه هر زمان و هرجایی براتون پیش بیاد اصلا به صلاح نیست و قطعا هم ناراحت میشه هم ممکنه اینطور واکنش ها رو یاد بگیره
پاسخ:
بله، امیدوارم بهتر بشم...
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۲ سیروان REGA
انشاالله . حتما بایستی بهتر بشین چون اصلا اینطوری ن ب نفع شماست نه آقا پسرتون در آینده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">