آخرین قسمت
دیشب تموم شد. سریال ۵۲ قسمتی My Golden Life. به طور کلی قشنگ بود، هرچند خیلی طولانی بود و چند ماهی درگیرم کرد. دیشب با گریه تموم شد؛ آخرین قسمت، مردن محبوب ترین شخصیت بود. پدر خوب و از خود گذشته خانواده. بازیگرش واقعا خوب این نقش رو درآورده بود.
دیشب اونقدری غصه دار بود که خیلی جلو خودمو گرفتم به هق هق نیوفتم، صبح با چشمای پف کرده بلند شدم. میدونم، میدونم. همه ی اینا فیلمه. میدونم... اما نمیتونم خودمو نذارم جاشون، حتی یه لحظه این فکر از سرم بیرون نرفت که اگه من بودم اگه من یکی از عزیزانم رو از دست میدادم، چه حالی داشتم و با خودم همش تکرار میکردم، خدایا صبح بشه، قدر همشونو میدونم. خدایا قول میدم... یه بار از مهرداد پرسیدم، بارزترین خصوصیت اخلاقی من چیه؟ گفت پای فیلم ها گریه میکنی! من که هیچی، دیشبیه رو اونم میدید تحت تاثیر قرار میگرفت...
پ.ن: ببخشید بابت اسپویل کردن فیلم :/