روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

بچه مون نه خاله داره نه دایی، نه عمه، فقط دوتا دونه عمو... عید نوروز از کی عیدی بگیره آخه ...؟ :(


پ.ن: تنهایی رو به نسل به نسل به ارث میدیم. من تنها بودم، بچه ام تنها تر...

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۱۹
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۲۹)

خاله میم.الف بهش عیدی میده،غمت نباشه. D:
بیااااا الکی الکی خاله شدیم رفت. D:
پاسخ:
جدی؟ پس بهش بگم غصه نخوره :)
فقط شوکولات و آبنبات قبول نیستا... :دی

الهی... خاله بچمی :))
بله جدی. D:
 باشه. D:
😂
پاسخ:
قربونت برم مهربون :)
من من :))
پاسخ:
:)))
خاله کوچیکه آیدا  رو هم پس داره :)*
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۱۹ مریــــ ـــــم
خب تو نذار بچت مث خودت باشه
:|
پاسخ:
من تک بودم ولی خدا حفظشون کنه عمه عمو دائی و خاله کم نداشتم...
اون حتی خواهر برادرم داشته باشه، جای اونا رو نمیگیره
تازه رو اون خواهر برادرم گفتنش آسونه خانوم 
خودتون که در جریانید :)
خدانکنه. :))
پاسخ:
:)) 
؛)
حالا کو تا بچه ! :)
شاید تا اون موقع آبجی دار شدی :))
پاسخ:
O-o
نه دیگه انصافا این خیلی دور از ذهنه!
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۰۱ مریــــ ـــــم
جریان 
جریان چیه؟؟؟
:))
پاسخ:
عه.. پس در جریان نیسین :دی
سخته خب. از همه نظر، مادی، وقت و انرژی گذاشتن، جسمی و.‌.. تو این دوره خیلی سخت شده...
این همه عمو دایی عمه خاله تو بیان داره :)))

اما این موضوع جدی هست تو جامعه ما !!!


پاسخ:
آخی... شما که پست رفتن گذاشتین، گفتم کامنت اولا مال جناب قدح بوداا... دلمون تنگ میشه... 💙

اوهوم، باید تا به دنیا اومد براش یه وبلاگ باز کنم، با خانواده اش آشنا بشه :))

بله‌، معضلیه‌..
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۳۱ مریــــ ـــــم
:|
من میگم 4تا بچه میخوام
ولی فقط میگم
پاش برسه ممکنه عصن نصفی هم نخوام
پاسخ:
:)))

یکی تو فامیل ما، چندوقت پیش بچه سومش به دنیا اومد. از اونا بود که خیلییی بچه میخواست. این دفعه که دیدمش، حالش خوب نبود اصلا از نظر جسمی و روحی. بنیه های ما دیگه مثل قدیمیا نیست. گذشته از این شرایط خیلی پیچیده و سخت تر شده...
خلاصه این که همه دوست داریم ولی کی توانشو داره؟ :)
خب شما از ۵ تا ۱۰ خواهر و برادر براش بیارین ... اون وقت دیگه این ارث ریشه کن میشه ... ( اینم یه راهشه دیگه :)
پاسخ:
من دیگه حرفی ندارم  D:
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۵۰ مریــــ ـــــم
دشمن
:)))
پاسخ:
والا :دیی
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۵۳ علی ابن الرضا
سبک زندگی ما فرق کرده...
حالا باز خدا رو شکر
نمیدونم دوتایی سگ و گربه به جای بچه بزرگ میکنن چی باید بگن...

خدا عاقبت ما رو بخیر کنه
پاسخ:
همین...

واقعا.. الهی آمین..!
من دقیقا از کسایی هستم که مدافع تک فرزندی و خانواده های خلوتم توی جامعه
برعکس خونواده خودمون:))))
پاسخ:
عجب...
وقتتون بخیر
با افتخار دنبال شدین 
به ما سر بزنید و اگه خواستین از قالب های ما استفاده کنید
پاسخ:
سلام
آفرین آفرین. قالب خیلی خوبه! برای بیان خیلی کم قالب هست... 
ممنون:)
اخیی:/
حالا عیب نداره خاله اش میشیم🙆😍
پاسخ:
:) 
مسئله مفصله و کلی حرف هست روش :) این که جایگزینی برای وضعیت فعلی هست یا نه. پاسخ مثبته. قبلا وقتی خانواده ها بزرگتر بودن، روابط آدما تا حدود زیادی محدود به همون خانواده بود. یعنی مثلا مادر من تعریف میکنن که موقع عید، خونۀ حدوداً 14 تا عمه و دایی و خاله و عمو و غیره می رفتن تا یه دور بتونن همه رو ببینن. اون موقع دایرۀ دوستان خیلی کوچیک تر بوده و نیازی هم بهش نبوده تقریبا. پدر من 5 تا خواهر و برادر داشته تو زندگیش؛ به همراه 3 تا دوست صمیمی. من یه دوست خیلی صمیمی دارم، 5 تا دوستِ 70% صمیمی، 8 تا دوست 55%صمیمی و حدود بیست تا دوست عادی به همراه 2 تا برادر!
من الان با بچه های اون دوست های صمیمیِ پدرم رابطۀ خوبی دارم و دقیقا کاربردِ پسرعمو و دخترعمو رو برام دارن؛ با این تفاوت که نسبت خونی نداریم.
یعنی یه بخشی از روابط اجتماعی رو به خارج از خانواده میشه منتقل کرد و مشکل خاصی هم پیش نمیاد از این بابت.
تنها نکتۀ قابل تامل، تفاوت توانایی ادم های مختلف توی دوست پیدا کردن و ایجاد ارتباط با دیگرانه. من بخوام نخوام، بچه هام با عموهاشون رابطه خواهند داشت و عید میرم پیشش شون. اما بچه م معلوم نیست که بتونه دوستی رو پیدا کنه که نوه هام بتونن برن باهاشون بازی کنن یا عید ها برن پیششون :))
.
اگر همشهری بودین، میومدم عیدی میدادم به کوچولو تون. یه کوپنِ "2 ساعت سرگرمی و نشاط برای بچه" رو هم به پدر مادرش میدادم جهت استفاده در روزهایی که کارشون سنگینه و میخوان بچه رو بسپارن دست یه نفر که باهاش باشه چند ساعت :)))
پاسخ:
سلام خانوم. ممنون از وقتی که گذاشتی :)
۱. برعکس شما ما دوست خانوادگی نداریم، مادرم دوستای خودشونو دارن، پدرم هم همین طور ولی رفت و آمد خانوادگی اصلا نداریم... به نوعی بر میگرده به تفکرات اون خانواده که روابطشون رو خانوادگی کنن یا نه. مادر من هیچ وقت دوست نداشت.
۲. از طرفی به نظرم حتی اگه دوست، خیلی هم نزدیک باشه جای فامیل رو نمیگیره. دوست وقتی بدهی بالا آوردی یا مشکل خانوادگی پیدا کردی یا ‌‌‌... نمیتونن وارد مسائل بشن. هستن، خوبم هستن ولی فاصله شون از یه حدی نزدیک تر نمیشه. 
۳. من خودم دوستای صمیمی زیادی دارم که ۹ تاشون متاهلن مثل خودم، چندتایی دورهمی با شوهرامون گرفتیم ولی آخرش من خودم نتیجه گرفتم که ما دوستیم، دوست کردن شوهرامون خیلیی سخته. یعنی به خاطر ما میان ولی بهشون خیلی خوش نمیگذره. توی دوستای شوهرمم همینطوره. ما خانوما سختمونه... 
با این حال من ناامید نیستم از رفت و آمدهای دوستانه، ولی خیلی هم نمیشه روش حساب کرد در نهایت
۴. شما خیلی گل و مهربونی یاسون خانوم :)*
البته الان کوچولو نداریم هاا، براش عیدی رو نگه دارین بعدا میایم ازتون میگیریم :))
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۱۷ فـاطـمـه نظری
خود منم تک فرزندم. نمیدونم همسر آینده ام چند تا بچه باشن ولی خب بعید میدونم دیگه بیشتر از ۴ تا باشن تو این دوره،  ولی من خودم هیچ وقت کمبودی حس نکردم! چون کلی عمو و عمه و خاله و دایی داشتم و تازه یه عالمه هم دخترعمو و پسرعمو و اینا. 
به نظرم راه حل اینه که آدم دوستای خانوادگی صمیمی داشته باشه که جای خالی اونارو پر کنه.
پاسخ:
اوهوم. منم همینو میگم... ما که فامیل زیاد داشتیم، حالا خیلی هم اذیت نشدیم ولی نسل بعدی، احتمالا مثل ما تعداد کم خواهر برادر دارن، شایدم اصلا نداشته باشن و از طرفی فامیل نزدیک هم ندارن. خیلی تنهان...
دوستای خانوادگی هم... تو کامنت قبلی گفتم :)
بچه خوبه ^_^
پاسخ:
بعله :))
من حاصرم خاله‌ی فسقلی‌تون بشم :)
پاسخ:
عزیزمی شما :)
باغ رضوان بودم. خیلی اتفاقی یکی از استاد تمام های صنعتی لعنتی رو اونجا دیدم. از دخترای ورودی جدید پرسیدم. گفتن دخترای 96 ای میفتن. خیلی ضعیفن. منم گفتم دکتر بندازینشون. اصن دختر چه معنی میده اومده مکانیک؟ :))) [فک کنم خیلی دلش پر بود. منم بنظر خودم خیلی سفارش دوستاتونو کردم :دی]
پاسخ:
خسته نباشین! :/
چه درسی بود؟
نگران نباشین. اینا شوخیه. با شوخی کسی نمیفته، کسی ام 20 نمیشه.
استاد دانشگاها هم مثه هر شغل دیگه ای حرفه ای برخورد میکنن توی کارشون :)
پاسخ:
صددرصد :)
حاضرم البته :|
اشتباه تایپی بود :)
پاسخ:
:)) 
؛)
حالا نه در حد صددرصد
انشالا در حد شصت هفتاد درصد حرف من تاثیر نداره =)))
پاسخ:
D:
عجبا
سلام بر شما.
خب خب خب :) اول از همه، یاسون پسره :))
.
درست میگین، عرض کردم که خیلی وابسته به رفتار و عادات اشخاص هست این سیستم. سخت هم هست یه مقدار. اما در کل میتونه یه جایگزین باشه برا سیستم رو به تحلیلِ سنتی. کاریش نمیشه کرد.
البته من هر وقت بدهی بالا آواردم، یک نفر از همون دایرۀ دوستای 55% الی 100% صمیمی بوده که کمکم کنه و منم همینطور ... مسیرش فقط یه کم سخته. شما نمی تونین برادر یا خواهرتون رو  عوض کنین، دوستای 100% صمیمی هم همینطور. من با نزدیکترین دوستم حدود 11 سال آشنایی داشتم و خب بعید میدونم بتونم کنار بذارمش یا یک جایگزین براش پیدا کنم.
.
مجدداً؛ خانوم نیستم، اما کماکان گل و مهربونم! :)))
اوکی دی: کوپنِ شما محفوظه دی:
موفق باشید.
پاسخ:
اوپس....
چرا من اشتباه فکر میکردم پس؟ ://
ببخشید ... :(

بعله‌. گل و مهربونید :))
ممنون :)
خب ۲ تا بچه بیارین :)
یا یه دونه دو قلو...
پاسخ:
:))
ولی بازم فامیل نزدیک نداره :)
عوضش این حرکت جهادی، تولید فامیل نزدیک میکنه برای نوه هاتون =))
پاسخ:
:))
اینم حرفیه.. :)
پس حالا که دارین زحمت میکشین، اگه دختر بودن بهشون یاد بدین مکانیک خاله بازی نیس که دخترا فرت و فرت میان توش :|
پاسخ:
مگه دختر میان توش خاله بازی میکنن؟ :/
اونایی که میان میپذیرن، اوناییم که مثل من نپذیرن، کنارش میدارن...
نه دیگه
میان توش و استادا رو مجبور میکنن که با ملاطفت باهاشون برخورد کنن. آخرش مکانیکایی میشن که مکانیک نیسن :/
الان استاد دانشگاه خانم داریم اینجا. اخیرا اضافه شدن به هیئت علمی. خیلی هم زحمت کشیدن و محترم و باسوادن. اما صرفاً یه سری تئوری بلدن و فقط مقاله میدن. اصلا نمیشه بهشون گفت تشریف بیارین این قدم رو برای صنعت مملکت بردارین :(
مقاله نویسی و فقط مقاله نویسی، شاید توی دانشگاهای کشور رایج باشه. ولی هر چی دانشگاه بزرگتر و قوی تر میشه پروژه های سنگین صنعتی بهش تحویل میدن و ازش انتظار و توقع دارن. و لازمه اعضای هیئت علمی و دانشجوهای اون دانشگاه روش کار کنن. این وسط خیلی کمه تعداد خانومایی که بتونن راحت وارد این حوزه بشن و بعد از وارد شدنشون خانم بمونن! نه اینکه نتونن ها... بعضیا نمیتونن، و بعضیا میتونن. ولی اونایی که میتونن، عمدتاً بعدش روحیاتشون عوض میشه. حالشون بد میشه. و این خوب نیست برای خلقتی که دارن و داریم :) 
توی فرهنگ ما یه کم سخته که به دختر سخت بگیریم. و اینو اغلب استادا رعایت میکنن. نه از باب اینکه ضعیف و ناتوانه. اتفاقا خیلی هم تواناست. از این بابت که دختر، گله و نباید کنیم که گل پژمرده بشه. شاید یه استاد دانشگاه به راحتی یه پسرو بخاطر اینکه نتونسته مکانیک خوبی بشه بندازه و مشروط کنه؛ ولی اغلب استادای دور و بر من هیچ وقت دلشون نمیاد یه دخترو به گریه بندازن. و اینه که آسون میگیریم. صنعتی نمیشن. نمیفتن. پاس میکنن. مدرک میگیرن. میرن.
بالاخره ماها نمیایم مکانیک که یه مدرک ارشد یا دکترا بگیریم و بشینیم کنج دفترمون و فقط معلمی کنیم و مقاله بدیم... میایم که بار امانت علم رو تبدیل به عمل توی صنایع کشورمون بکنیم :)
بنظرم هر چی خانوما توی یه سری رشته های مهندسی (و نه همه ش) بیشتر میشن، خود به خود و ناخودآگاه کمک میکنن که فاصله دانشگاه از صنعت بیشتر بشه. همینجوریش توی قرابت دانشگاه و صنعت افتضاحیم، هر روزم افتضاح تر میشیم...

+ خلاصه یه مشت از همین درددل هایی که جرئت نداریم جایی بگیم. که اگه بگیم میگن طرف ضدزنه می کشنمون... که همین چند روز پیش از سر بیان نظر شخصی توی وبلاگم به مناسبت روز زن نوشتم و انقدر فحش خوردم که مجبور شدم دوباره کامنتای بلاگمو ببندم... :)
پاسخ:
ممنون از توجهتون و کامنت های بلند بالا :)
۱.تجربه من از استادهای دانشگاهم اینه که از بین‌ همشون فقط یکی دوتا اهل کار صنعتی هستن و بقیه همون مقاله بده ای هستن که فرمودید، و تنها استاد خانوممون هم از همون دسته بودن.
۲. با عوض شدن خانوما در حین درگیر کار شدنشون کاملا موافقم و مهم ترین دلیلی که میخواستم از سال دوم تغییر رشته بدم همین بود. گرچه عاشق مکانیک بودم و هستم ولی میدونم که کار من نیست، مگه این که بقیه روحیاتم رو کنار‌ بذارم.
۳. در مورد فاصله صنعت و دانشگاه، به نظرم کمی بی انصافیه که مقصر رو خانومای مهندس بدونیم. کسایی که مهندس میشن و میمونن توی مهندسی مسائلشو میپذیرن و خانواده شون تاوانش رو میدن (از نظر زنانگی و ...) ولی ‌کارشون رو انجام میدن مثل آقایون و حتی بهتر. پس نمیشه گفت چون میان مهندسی همین باعث شده بین دانشگاه و صنعت فاصله بیافته.
۴. این حرفا، تا حدودی حرفای من و امثال منم هست که به کسایی که تازه اولشن میگیم ولی کو گوش شنوا...
یه دخترخانم ترم دومی بود این اواخر که دانشگاه بودم، با هم رفاقتی پیدا کردیم و کمی که بیشتر شناختمش، خودمو دیدم ۳ سال کوچکتر، از نظر مذهبی بودن و روحیاتش و... . دوستانه و از ته دل بهش نصیحت کردم، آخر این ۴ سال هیچی نیست. هرچی زودتر مسیرتو عوض کردی عمرتو از بطالت نجات دادی و... ، جوابش همون توهماتی بود که ماهم اون اوایل داشتیم و هرچی گفتم، حتی به اندازه ی یه تلنگر به فکر فرو نرفت. 
انگار این موج کمال خواهی و رقابت با آقایون، ایستادن نداره...

اجازه بدین حالا که این وسط دارم خودمو جلوتون به آتیش میکشم یکی دو تا خاطره هم بگم :)))

چند وقت پیش یکی از خانوما دفاع رساله دکترا داشتن. ایشون حدودا جنین 6 ماهه باردار بودن. خب استاد راهنماشون اومدن به اساتید داور گفتن که مراقب باشین که دانشجوی من بارداره. سر دفاع ما دیدیم که این خواهر بزرگوار من (که خیلی هم زحمت کشیده بود) چیزی که مد نظره رو برای عرضه کردن نداشتند. ولی خب باردار هم بود. داورا نمیتونستن زیاد روی پا نگهش دارن (جلسه دفاع دکترا معمولا دو ساعت کمتر طول نمیکشه). از اون طرف حتی نمیشد بهش استرس وارد کنن و با سوال به چالش بکشنش. و از طرف سوم نمیشد خیلی نرم و با آرامش و طمأنینه که به جنینش آسیب نرسه بهش بگن برو دو سال دیگه بیا دفاع کن. چون همین که وضع حمل میکرد تازه مشکلات بچه شروع میشد. و خب ماحصلش این شد که کار نه چندان قوی دکتراشون بخاطر مراعات حالشون تصویب شد و ایشون دکتر شدن و الان هم اقدام کردن برای هیئت علمی شدن...

از اون طرف یکی از اعضای فعلی هیئت علمی دانشکده مکانیک دانشگاه کاشان، چند سال پیش توی همین صنعتی لعنتیِ شهر خودمون دفاع دکترا داشتن. کار ایشونم ضعیف بود. هیئت داوران خیلی راحت بعد اینکه دو سه ساعت سر دفاع تیکه پاره ش کردن، گفتن تزت به درد لای جرز دیوار میخوره. برو از اول کار کن. و ایشون حدود دو سال معطل شد!

بازم میگم... نمی خوام بگم دخترا توی مکانیک (یا مابقی رشته ها) ضعیفن و پسرا قوی ان. زبونم لال. نمیخوام بگم همه خانوما این جوری ان و این اتفاقات میفته براشون. فقط چندتا مثال زدم که حرفم ملموس تر بشه :) اتفاقا توی یکی از ورودی های اخیر ارشد دانشگاه خودمون یکی از دخترا شاگرد اول شد و من واقعا تحسینش کردم. ولی همین چند ماه پیش که یه کم درگیر پروژه صنعتی شده، یه بار بخاطر فشاری که روش بود جلوی خود من گریه کرد. یه بار دیگه م توی جمع. من می خوام بمیرم ولی گریه یه دختر خانم رو نبینم. از اون طرف مدام میگه چرا بین پسر و دختر فرق گذاشته میشه؟ چرا جامعه چشم دیدن منِ دخترو نداره. مدام عکس پروفایلش فمینیستیه و ظلم هایی که به دخترا میشه. مدام توی گپ زدناش از این موضوعات حرف میزنه. چی بگم بهش؟ دین و عقیده م اجازه نمیده قربون صدقه دختر نامحرم برم... وگرنه بهش میگفتم قربونت برم! عزیز دلم! کسی که نمی خواد بین تو و پسرا فرق بذاره. تو از همه پسرای ورودی خودت بهتر و بالاتری. ولی ما هم طاقت گریه هاتو نداریم :/ از اون طرف اگه آروم آروم همین فشار روش حفظ بشه تا عادت کنه، دیگه دختر نیست. عوض میشه. حیف میشه... :)

باید بپذیریم مسلمانیم. باید بپذیریم ایرانی ایم. باید بپذیریم که دخترای ما شاید بهترین مهندسای مکانیک دنیا نشن، ولی بهترین مامانای دنیان، بهترین همرمندای دنیا، بهترین ریاضیدانای دنیا و خیلی بهترینای دیگه دنیا... ما اینیم... با همین فرهنگ. با همین دین :)

چی بگم دیگه؟ :)
پاسخ:
با صحبتاتون موافقم
خصوصا پاراگراف آخر :)
ممنون...

ایشالا همه مسیر درست رو پیدا کنن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">