گم شده ام
۹۴
نگرانم...چیزایی رو گم کردم که نمی دونم کجا باید دنبالشون بگردم. کسی نارنجی منو ندیده؟ کجا سفیدم گم شده؟ آبی روزامو کجا جا گذاشتم؟ شعر خونی های قرمز، احساسات سرخ آبی...؟ روزام حتی نیلی هم نیست...حوصله ی چیزهای جدید رو ندارم. چیزی نیست که روزم رو فیروزه ای کنه...
همه ی حرفم اینه، شادی هام حل شده توی خاکستر این روزها...محو شده...
حرف اینه که دیگه رنگی نیست این روزایی که انگار از عالم و آدم عصبانیم...ناراحتم...حتی توی خودم هم نیسم! حتی با خودمم خوش نیسم...
دلم یه گریه میخواد. دلم یه خنده میخواد. یه نشونی میخوام، از خودم...
۹۴/۱۱/۲۰