روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

آن دنیا

‎۹۱

به مرگ فکر می کنم و این که چقدر آماده ام

بگویند بساطت را جمع کن، بلند شو برویم آن دنیا

دروغ چرا! بدنم می لرزد، اشک می ریزم و ناله می کنم...بیشتر از این حرفا حتی!

دنیایم را سبک سنگین می کنم، چیزی هست که بخاطش بخواهم بمانم؟!

خاطرات، افراد، صدا ها شروع می کنند به چرخیدن در ذهنم

اون ساعته؟ کتابخونه؟ سجاده خوشگله ؟ لباسها ؟

بدم میاید ، این ها دیگر چیست!

خانه ؟ مدرسه ؟

نه دیگر، نمی خواهمشان!

دوستان...چه؟

نزدیک و دورشان دلیلی نمی شوند برایم!

خب پس برویم دیگر

واقعا هیچ  چیز نمانده؟ آخرین سفر است بگذار خوب وسایلم را جمع کنم

هنوز دلیلی هست

دلیلی که به دنیا و مافیه آن می ارزد!

نمی خواهم بیایم

این برهوت را دوست دارم

اینجا دو فرشته دارم

صبر کن...! بگذار بمانم

هنوز زود است برای تمام کردن محبت

آخر دوستم داشته اند!

نه به خاطر شکلم نه به خاطر حرفهایم نه به خاطر رفتارم و نه به خاطر موفقیت هایم

با تمام بدی هایم عاشقانه دوستم دارند

فقط چون هستم فقط چون وجود دارم

وجودی از وجود آنان

بگذار بمانم

هنوز زود است برای رها کردنشان...

ارکیده...

| شنبه ۱۱ شهریور۱۳۹۱ | | ارکیده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۱۰
ارکیده ‌‌‌‌

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">