بازی با کلمات
۸۹
وقتی چرایی زندگی را یافت......چگونگی آن را ساخت.
در گذر.....قبل از این که بگویند درگذشت.
نمره ای که به دیگران می دهیم.........بستگی به نمره ی عینک ما دارد.
برای خجالت کشیدن....لازم نیست نقاش ماهری باشم.
آیینه وقتی چهره ی گرفته ام را به خود گرفت.......خنده اش گرفت.
دست انداز کم ندارم......که دیگران را دست بیندازم.
خطای دیگران را فراموش کن.......و فراوان گوش کن.
هر چه بیشتر .........کمتر حرف بزنیم.
عینک بدبینی را برداشت ..........برداشت دیگری داشت.
با تدبیر آرزو های دوردست......دور از دست نخواهند بود.
بدی دیدن از دیگران........حاصل بد دیدن دیگران.
بپرس تا دانا شوی........بپر تا توانا شوی.
۸۹/۰۳/۳۰