روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

با هم دوست بودند، عین دوتا خواهر!
 
گره در کار یکیشان می افتاد، آن یکی هم و غمش می شد گره گشایییاور هم بودند و خیرخواه هم.
شنیده بودند که خدا ستارالعیوب است، آن ها هم گسترده می شدند و عیب یکدیگر را می پوشاندندهر یک در غیاب خواهرش، از او دفاع می کردنه این که نسبت به هم اشتباه نداشته باشند؛ نه، بلکه عذر هم را می پذیرفتند، یکدیگر را باور داشتند. صحبت هایشان لطیف بود و محترمخدا می داند چقدر یکدیگر را دوست داشتند.

می گفتند خدا آن ها را خواهر هم کرده، می گفتند روز غدیر عقد اخوت خوانده اند؛ نهال دوستیشان را آن روز کاشته اند و الان درخت پر باری شده...

 
پ.ن: تقدیم به همه ی کسانی که دوستان خوبی دارند و دوست خوبی هستند. 
تقدیم به دوستان خوب خودم :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۹
ارکیده ‌‌‌‌

پذیرفتن اشتباه مثل سقوط بود

وقتی روی شانه های بت کاهی نفسش ایستاده بود...



پ.ن: برای یک بار هم که شده، میخاهم ابراهیم باشم و خودشکنی کنم...

ارکیده ‌‌‌‌

خدایا قلبمو وسعت بده که بتونم همه رو دوست داشته باشم، که بتونم همه رو ببخشم...

راه هر کسی رو بهم نشون بده که بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. خدایا همه بنده های توان و تو دوسشون داری، محبت کسایی رو که دوست داری به قلب منم بیار...

خدای مهربونم، به قلبم وسعت بده که بتونم همه ی رفتارهایی که خوش آیندم نیست رو ببخشم.

خدایا کمکم کن خودمو ببخشم، رنجم چند جانبه است وقتی، من  عذاب میدم، من رنج میکشم و منم مجموع همه ی این من ها...رنج میکشم همه ی عذاب ها رو...

خدایا، تو آرامش منی.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۱
ارکیده ‌‌‌‌

آدم گاهی باید بداند کجای جمله ست

یک وقت میبینی همان کلمه ایست که پاک شده

چغک

 

 

| چهارشنبه ۱۱ بهمن۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌
بعضـی وقتـا آدمـا یـه کـاری میکنـن کـه دیگـه نمیتـونـی دوسشـون داشتـه بـاشی!

ولــی... عجیـب دلــت واسـه دوسـت داشتنشــون تـنـگ میشــه ...

رها



بعدا نوشت: ینی دلم میخواد همین طوری بشینم، هیچ کاری نکنم و جاش گروبان بگوشم

صداش، لیراک آهنگاش، متن شعراش همه خیلی خیلی دوست داشتنی ان...



| دوشنبه ۹ بهمن۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌
به عنوان یک آدم می خواهم از تمامی مسئولیت های خود استعفاء داده، نقش یک کودک 5 ساله، نه، یک نوزاد، نه، کلا موجودی زنده ولی نامحسوس را به عهده بگیرم، آخر خسته ام

نه از نوع آن خستگی هایی که اولش بغض است بعدش گریه، بعدش هم سبکی و دوباره ادامه ی زندگی...

خسته ام، از نوع خاص خودم. از افکار و عقایدم، قلم و نثرم، سوال های بی جواب، از قضاوت ها، قیافه ام ، لباس هایم، از همه چیز و همه کس...

حتی وبلاگ حتی همه ی چیزهایی که تا الان برایم مهم بوده اند..

خسته ام چنان که دوست دارم هرچه که الان دارم را بریزم دور، بفرستم برای بازیافت. اصلا هم دلم برایشان نمی سوزد

دوست دارم هیچ چیز نداشته باشم، حتی توی مخاطب را...

دوست دارم خودٍمن باشم، بدون هیچ نقاب و چهره، هیچ پوسته و غشاء

بدون هیچ اسم و فامیل و کارت شناسایی و... هرچه که ثابت کند من منم

خودم را می خواهم

خود حقیقیم را

روح تو را

خدا...


پ.ن: نیستم، فعلا...

| چهارشنبه ۲۷ دی۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا....

| شنبه ۲۳ دی۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌

لذتی که در هدیه دادن هست،در هدیه گرفتن نیست

لذتی که در نامه فرستادن هست در دریافت نامه نیست

لذتی که در خوشحال کردن هست،در خوشحال شدن نیست!

                  باور کن، لذتی که در دادن هست در گرفتن نیست ! 

                            می توانی امتحان کنی!شاد باش و شادی نشان

 

ارکیده...


پ.ن: میدونم "لذت" زیاد توش به کار رفته و این خوب نیست ولی دیگه به خوبی خودتون ببخشید 

 

| پنجشنبه ۲۱ دی۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌
تیک تیک ساعت ها،ساعت ها. تیک تیک لحظه لحظه.

 تیک تیک نگاه خیره. تیک تیک قلب تپنده. تیک تیک نفس های شماره. 

تیک تیک چرخیدن دنیا. تیک تیک دوباره دوباره.

تیک تیک صدای قدم ها. تیک تیک حبس نفس ها.

تیک تیک...تیک تیک...تیک تیک...

عرق سرد، انتظار بیهوده، شماره ی تپش ها، ایستاده!

برای همیشه...


ارکیده...

| پنجشنبه ۱۴ دی۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌

سخت ترین حالت برای دلقک بند باز این است که بخواهد وسط بند بایستد.حرکتی نکند .نه جلو برود نه عقب

همین طور معلق بین زمین و آسمان...


مدتی ست دلقک کرده ای مرا...

نه توان برگشتن به عقب دارم نه جرات رفتن به جلو!

توی من...

ارکیده...

| چهارشنبه ۱۳ دی۱۳۹۱ | | ارکیده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۰
ارکیده ‌‌‌‌