روزهای رنگی ارکیده

روزهای رنگی ارکیده

دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور! :)

بایگانی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادرانه» ثبت شده است

خیلی وقت پیش وقتی تصمیم به بچه دار شدن گرفته بودیم، با خوندن یه توضیح مختصر، سریع خریدمش. انگار نوشته بود که در مورد بارداری ناخواسته و افسردگی پس از زایمانه. بعد از خریدن، حس خوندنش پرید،‌ میترسیدم در مورد بارداری مرددم کنه و یا احساس منفی برام داشته باشه... تا این که امروز، توی ماه هفتم تمومش کردم.

الیف شافاک، نویسنده ی ترکیه ای که توی ایران هم کم طرفدار نداره، توی این کتاب در مورد خودش، نقش های زنانه اش و بارداری مینویسه. بیشتر از داستان، به نظرم شبیه نوشته های وبلاگی بود. خورده روایت هایی با محوریت خود شخص الیف. البته اندکی چاشنی داستانی هم بهش اضافه شده بود که خیلی موفق نبود.

راستش رو بخواین نمیدونم چرا چالش های یه نویسنده ایی که خودشو در موقعیت مادری تصور میکنه باید برای ما جالب باشه؟! شاید اگر شافاک یکم دغدغه هاش رو وسیع تر میکرد و در حد یه زن شاغل و یه مادر میاورد، بیشتر به درد خواننده ها میخورد... ولی اصرار و ایده اصلی، بررسی چالش نداهای درونی یک نویسنده (مغز) و مادری (دل) هست.

الیف، نویسنده ی تاحدی فمینیست ،عاشق میشه، در کمال ناباوری ازدواج میکنه و در حالی که انتظارشو نداره باردار میشه. توی این کتاب از تغییرات، نداهای درونی اش، بارداری، افسردگی پس از زایمان و در نهایت از رسیدن به یکپارچگی مینویسه...

 

پاراگراف های قشنگی داشت، بعضی طنز ها هم خیلی دلنشین بود، به این فکر کردم که فرهنگ ما باید به فرهنگشون نزدیک باشه که کمتر احساس بیگانگی و اثر ترجمه ای داشتم. گرچه خود ترجمه رو دوست نداشتم به نظرم جای کار داشت و بعضی جملات هم ویرایش نشده و غیرقابل فهم بود.

 

+ از وسایل پسر جان :)

+در مورد عکس کنار وبلاگ، پوستر فیلمِ جدید جوکره... که بیصبرانه منتظرشم! ولی مطمئنا اونموقع که کیفیت خوبش بیرون میاد، من مشغول بچه داری خواهم بود :))

+ اینو شنیدین؟ خیلی خوبه :)

 

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۲۶
ارکیده ‌‌‌‌

+ خب بلاخره چشممون به جمال کمد و تخت نی‌نی روشن شد، تو این هفته ان شالله وسایلشو میچینم و میرم سراغ تزیینات! کلی ذوق دارم واسه این قسمتش :) البته چون خونه از خودمون نیست یکم دستم بسته است برای میخ زدن و طرحای دیوار... ولی خب سعی می‌کنم قشنگترین کار رو با کمترین تلفات درست کنم. ایده هاتونم پذیراییم :)

غیر از طرحای نمدی، اینارم دوست داشتم: عکس ۱ / عکس ۲ / عکس ۳/ عکس ۴

+ تا الان بدن‌درد و اینا نداشتم ولی انگار تازه داره شروع میشه. یه هفته است پهلو و کمرم خیلی زود درد میگیره و گاهی اونقدر شدید میشه که‌ حتی نمیتونم دراز بکشم، اگه به اینجا برسه دیگه به سختی خوابم میبره...

+ امروز Aladdin 2019  (علاالدین) رو دیدیم، بسی خوب و مفرح بود. بهترین لایواکشنی که توی بازسازی های فیلم های قدیمی دیدم، حتما پیشنهاد میکنم. ویل اسمیت هم مثل همیشه خوب و بامزه است :)

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۴۳
ارکیده ‌‌‌‌

سلام :)

کسایی که منو میشناسن، تصورشون ازم غالبا یه آدم خیلی برنامه ریز و دقیقه، شاید دوستایی وبلاگی هم کمابیش این نظر رو داشته باشن... همه ی اینا رو گفتم که بگم: بابا اینا دست منم از پشت بستن! عکس های زیر رو ببینین، برنامه ریزی برای بچه ها است :)) تازه یه سری از عکسا، خیلی ریز و دقیق ترم بود! برنامه ریزی مهمه، آموزششم ضروری هست... ولی با آموزش خیلی زودش، بچگی و راحتی رو ازشون نمیگیریم؟🤔 البته نمیدونم این عکسا برای چه سنیه...

+ راستی، پازلم کامل شد :)

۱۲ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۰۳
ارکیده ‌‌‌‌

+ تا نصفش رفتم، به شدت درگیرکننده است، گاهی اصلا متوجه گذر زمان نمیشم :)

+ تا چند روز دیگه وارد سه ماهه سوم میشم. حالم خوبه خدا رو شکر البته اگر نوسانات خلقی، حساسیت و زودرنجی هامو فاکتور بگیریم! سعی میکنم خودمو شاد نگه دارم... ولی بعضی وقتا انحراف فکرم به مسائل خوب و مثبت واقعا سخت میشه...

+ از سیسمونی فقط سفارش تخت مونده. بقیه چیزا الحمدلله خریده شد :جیغ دست هورا 

+ باهاش حرف میزنم، اسمشو صدا میکنم ولی ترکیب مامان ارکیده هنوز برای خودم عجیبه :))

+ از همگی خیلی خیلی التماس دعا دارم. این روزا من و فندق رو یادتون نره ^-^

۱۶ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۲ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۶
ارکیده ‌‌‌‌

دلم میخواد یه کاراکتر انیمیشنی بسازم برای پسرم و شروع کنم طراحی حالات مختلفش رو... یه چیزی توی مایه عکس های پایینی. دوتا اولی مدل دخترونه اشه... و خدایا، چقدر مدل برای دخترونه دارم! هیشکی اما پسرونه نکشیده :))

ایده ی خفن و هیجان انگیزیه! نمیدونم میتونم بسازمش یا نه.. *-*

۱۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۴
ارکیده ‌‌‌‌

یکی دو هفته ی پیش رو تقریبا میشه گفت، افسرده بودم... گیج و بی حوصله، خسته و حساس... خلاصه اوضاع خوبی نبود، تا تقریبا جمعه که بهتر شدم. ارکیده رنگی‌ رو دوباره پیدا کردم.

از شنبه، ورزش های بارداری و مراقبت هایی که هی پشت گوش مینداختم رو شروع کردم. با کوچولوم حرف زدم، و چقدر برای روحیه خودم خوب بود :)

تصمیم گرفتم با وجود تموم سختیش این ترم رو مرخصی نگیرم و خب این یعنی باید تو این یک ماه باقی مونده، پروپزال رو بنویسم تا ان شالله اوایل ترم آینده تصویب بشه...

قصه های عجیب هاوکینز (stranger things) هم فعلا تموم شد تا بره برای سال آینده. در عوض میخوام دوباره قصه های هاگوارتز رو شروع کنم، دوجلدی جام آتش :)

همین که حوصله دارم، یعنی زندگی روبراهه. هفته ی پیش بهم ثابت کرد، برای سرحال از خواب بیدار شدن هم باید خدا رو شکر کرد :)

 

+ ۲۰۰ تا فیلم ندیده توی هارد دارم، که یعنی اگر روزی یه دونه هم ببینم، ۶ ماه طول میکشه! ۱۳ تا رمان خارجی نخونده هم توی کتابخونه دارم‌. روزای گرم و طولانی تابستون رو جز با کتاب و فیلم نمیشه سر‌ کرد. قبول دارین؟ :)

۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۱
ارکیده ‌‌‌‌

اینایی که خیلی مستقیم و صریح در مورد اسم بچه اظهار نظر میکنن و تعیین تکلیف میفرمایند، رو درک نمیکنم... بعد از اون جلسه، تصمیم گرفتیم دیگه اسم انتخابیمون رو جایی نگیم تا روز تولدش! خوب بود تا دیروز که تتمه ی اون جلسه برگزار شد... حال بدش هنوز باهامه.

خدایا بهم ظرفیت بده، الان و این روزها بیشتر از همیشه نیاز دارم به یه دل دریایی که اظهار نظر های مختلف رو بشنوم و بهم نریزم. میدونم وقتی به دنیا بیاد، خیلی بدتر میشه... یکی میگه چه لاغره، یکی میگه چاقه، یکی میگه سیاهه یکی میگه پر موه... خدایا ظرفیتشو بهم بده بشنوم و خم به ابرو نیارم. خالقش تویی و صنع تو بی نظیره..

خدایا کمکم کن با زبونم کسی رو نرنجونم. اگر بعدها دیدم کسی در موقعیت الان من هست، حداقل من با کوچک ترین حرفی، ناراحتش نکنم...

خدایا به هردومون صبر و ظرفیت بده، برای سالم گذشتن از این مرحله زندگی...

۲۸ نظر موافقین ۱۸ مخالفین ۱ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۱۰:۵۴
ارکیده ‌‌‌‌

دارم ذخایر کتاب غیردرسیم رو پر میکنم (هری‌پاتر، رمان، شهید مطهری و کتابای تربیتی )

ذخایر فیلمم رو هم پر میکنم (البته با یک سری محدودیت های زیاد که اشاره کردم :| )

اگه‌ قرار باشه ترم دیگه‌ رو مرخصی نگیرم و کج دار و مریز‌ خودمو برسونم، باید ذخایر درسیم رو هم پر کنم!

امیدوارم این ذخیره سازی ها، برای حداقل یکی دوسال مرخصی، کافی باشه...

 

+ چیزی‌ رو جا ننداختم؟ :)

۱۴ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۲۲:۰۲
ارکیده ‌‌‌‌